غلام‌حسين سمندری، هنرمند سرشناس حوزه موسيقی مقامی ايران در پی “کوتاهی” بيمارستان و “بی‌توجهی” پزشکان درگذشت.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، غلام‌حسين سمندری هنرمند حوزه موسيقی خراسان پنج‌شنبه، سوم فروردين ۱۳۹۱ هنگام ۸۰ سالگی از دنيا رفت.

مجبتی قيطاقی، رئيس انجمن موسيقی خراسان رضوی گفت: “پنج‌شنبه هفته‌ گذشته به رغم پافشاری‌های بسيار و تأکيد برای پرداخت هزينه‌های بيمارستان، سمندری را در بيمارستان نپذيرفتند تا اين که سمندری با وجود عفونت حنجره و ريه و شرايط روحی نامناسب ساعتی پس از بيرون آمدن از بيمارستان در خانه خود از دنيا رفت.”

يهودی منوهين، ويولونيست مشهور بين‌المللی: حاضرم تمام افتخاراتم را بدهم، اما در عوض بتوانم پنجه‌های اين مرد روستايی (غلام‌حسین سمندری) را داشته باشم

وی گفت: “غلام‌حسين سمندری، دو هفته پيش بر اثر سکته‌ مغزی در بيمارستان سجاديه‌ شهرستان تربت‌جام بستری و پس از بهبودی نسبی به بخش مراقبت‌های ويژه (ICU) برده شد.”

رئيس انجمن موسيقی خراسان رضوی به از کار افتادگی دست چپ سمندری بر اثر سکته‌ مغزی و روحيه‌ نامناسب در روزهای پايانی عمر وی اشاره کرد.

وی سمندری را يکی از ستون‌های اصلی موسيقی جنوب خراسان دانست و افزود: “موسيقی دوتار سمندری بارها مورد قدردانی موسيقدانان بزرگ دنيا قرار گرفته است. “

رئيس انجمن موسيقی خراسان رضوی با بيان اينکه بيمارستان در حق مرحوم سمندری “کوتاهی” کرد، او را انسانی بزرگ توصيف کرد و افزود: “مراسم تشيع سمندری شنبه پنجم فروردين در شهرستان باخرز تايباد برگزار شد.”

سمندری زاده سال ۱۳۱۱ در باخرز تايباد بود. وی که در کنار پدرش به حرفه آرايشگری مشغول بود از هشت سالگی با موسيقی دوتار آشنا شد.

اين هنرمند، افزون بر نوآوری در موسيقی کردی با پرده‌بندی ۷ و ۹ پرده‌ای دوتار، خود، ساز قيچک را می‌ساخت.

سمندری را با مقام معروف “سرو خرامان” و با آواز استاد ابراهيم شريف‌زاده می‌شناسند.

مهدی اخوان ثالث شعر “خون‌پاش و نغمه‌ريز” خود را از دوتارنوازی سمندری الهام گرفته بود.

سمندری در سال ۱۳۸۶ همراه با جلال ذوالفنون که چندی پيش زندگی را بدرود گفته بود موسيقی صلح را اجرا کردند.

او با درخشش در جشنواره‌های موسيقی کشورهای آلمان، ايتاليا، فرانسه، يونان، لبنان، سوئيس و اتريش در بسياری از جشنواره‌های داخلی و بين‌المللی مقام‌هايی را به دست آورد.

“يهودی منوهين”، ويولونيست مشهور بين‌المللی درباره‌ او گفته است: “حاضرم تمام افتخاراتم را بدهم، اما در عوض بتوانم پنجه‌های اين مرد روستايی را داشته باشم. “