این روزها بسیاری از کارشناسان امور سیاسی، شاید در تعجب باشند که چرا کشور روسیه با اینهمه فشارهای داخلی که در خاک خود دارد، اصرار در پشتیبانی از سوریهای داردکه بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان با آن مخالفند.
در داخل روسیه نیز سئوالهای زیادی در این زمینه مطرح میشود و بسیاری از کارشناسان معتقدندکه روسیه باید بر بحرانهای داخل کشور متمرکز باشد و منافع خود را در اولویتبگذارد، اما واقعاً اولویت روسیه در کجاست؟
از سال ۱۹۷۲ تا به حال، بندر طرطوس سوریه در اختیار نیروهای دریاییروسیه است و از آن برای تعمیر و نگهداری کشتیهای جنگی روسی استفاده میشود
در این یادداشت نگاهی کوتاه خواهیم داشت به تاریخچه روابط روسیه و سوریه که به سالهای جنگ سرد برمیگردد. از سال ۱۹۷۲ تا به حال، بندر طرطوس سوریه در اختیار نیروهای دریاییروسیه است و از آن برای تعمیر و نگهداری کشتیهای جنگی روسی استفاده میشود.
روابط روسیه و شوروی یکی از محکمترین روابط بینالمللی اینکشور محسوب میشود. براساس قرارداد بین این دو کشور، نیروهای دریایی روسیه میتوانند از بندر طرطوس به راحتی خود را به آبهای مدیترانه برسانند و طرطوس تنها بندر سوریه نیست که شورویاز آن استفاده گسترده میبرد.
تنهابه خاطر موقعیت جغرافیایی سوریه، روسیه بر آن شد سه چهارم بدهیهایسوریه را ببخشد تا راههای دریایی خود را در مرزهای این کشور گسترش دهد.
این هزینهای است که روسیه برای استفاده از این راه راحت و جاافتاده ودسترسی آسان به آبهای مدیترانه میپردازد. سال ۲۰۰۸ نیز هنگام جنگ روسیه با آسیای جنوبی، سوریه این بندر را با یک قرارداد همیشگی در اختیار روسیه گذاشت.
تنهابه خاطر موقعیت جغرافیایی سوریه، روسیه بر آن شد سه چهارم بدهیهایسوریه را ببخشد تا راههای دریایی خود را در مرزهای این کشور گسترش دهد
بر اساس این قرارداد، سال ۲۰۰۸، وقتی روسیه در اوج احساس خطر از سپر دفاع موشکی آمریکا در لهستان بود، بشار اسد، بندر طرطوس را به پایگاه دائمی کشتیهای جنگی مسلح به سلاح هستهای روسیه تبدیل کرد.
در برابر این قرارداد، روسیه خود را موظف به تقویت نیروهای دفاعی سوریه میداند و بارها این کشور را با اسلحههای امروزی و جنگی تامین کرده است.
بر اساس آمارهای منتشر شده در “مسکو تایمز“، سرمایهگذاریروسیه در کشور سوریه در سال ۲۰۰۹حدود نوزده میلیارد دلار آمریکا اعلام شده است کهدر صورت تغییر سیستم سیاسی در سوریه، احتمال از دست رفتن آن وجود دارد.
وقتی روسیه در اوج احساس خطر از سپر دفاع موشکی آمریکا در لهستان بود، بشار اسد، بندر طرطوس را به پایگاه دائمی کشتیهای جنگی مسلح به سلاح هستهای روسیه تبدیل کرد
با اشاره به منافع روسیه میشود به این نتیجه رسید که بعد ازجنگ با آسیای جنوبی و انتقال نیروهای جنگی روسیه به خاورمیانه، این کشورسوریه را به یک منطقه جنگ سرد تبدیل کرده است. ناگفته نماند از بابت مبادلاتنفتی هم “تف- نفت” Tafneft یکی از بزرگترین شرکتهاینفتی روسیه، در سوریه فعال است. این شرکت از سال ۲۰۱۰ با همکاری شرکت نفت ملی سوریه کار خود را آغاز کرده است.
از سوی دیگر، گزارشها حاکی است که صحنه سیاست داخلی روسیه نیز از ماه دسامبر سال ۲۰۱۱ تا به حال بحرانی است. مردم روسیه همچنان دست به گردهماییهای کوچک و بزرگ میزنند و نگرانی و نارضایتی خود را از سیاستهای روز این کشور بیان میکنند.
تحلیلگران روس میگویند در تاریخ روسیه چنین همدلیای بین احزاب مختلفروس مشاهده نشده و شمار مردم معترض روزبهروز رو به افزایش است.
روشننیست روسیه تا چه حد میتواند در برابر فشار و تحریمهای بینالمللیعلیه دولت بشار اسد ایستادگی کند، اما سفر روز سهشنبه وزیر خارجه روسیه بهدمشق ممکن است آغازی برای گذار سوریه به دوره اصلاحات باشد؛ اصلاحاتی کهالبته منافع روسیه در آن به خطر نیفتد.
ایرانیهای بسیاری تحولات سوریه را دنبال میکنند چرا که بی شک کسانی هستند که براین باورند بعد از سوریه نوبت به آخرین قلعه خاورمیانه یعنی ایران میرسد. تحلیلگر متن فوق به باور من بسیار یک جانبه به موضوع نگاه کرده و همان حرفهای مطبوعات غرب را تکرار میکند بی هیچ تعمقی.
بدون شک روسها مثل هر مملکت دیگر دنبال منافع خودند اما این منافع در بندر طرطوس و نفت اندک سوریه نیست (روسها بزرگترین منابع نفت و گاز دنیا را دارند). همکاری روسها و سوریها در باب بندر طرطوس بر میگردد به کمک رسانی به سوریه در صورت جنگ با اسرائیل در دوران جنگ سرد. بر عکس نظر خانم سمرقندی روسها آنچنان تجارت عمده ای در دریای مدیترانه ندارند که بقول ایشان 19 میلیارد در سوریه سرمایگذاری کنند تا استفاده از این بندرنیمه نظامی را بدست آوردند!
علت حمایت سرسخت روسها از سوریه بر میگردد به روابطشان با آمریکائیها ( بر عکس هندسه در سیاست کوتاهترین فاصله بین دو نقطه خط راست نیست. بده بستان است و کسی هم بی جهت چیزی به دیگری نمی دهد).
بعد از روی کار آمدن اوباما آمریکا طرح دولت بوش را بمنظور استقرار موشکها در اطراف مرز روسیه متوقف کرد. در این دوران شاهد بودیم که روسها از بسیاری از سیاستهای آمریکا حمایت کردند من جمله تصویب قطعنامه ای که فروش موشک دفاعی اس اس300 را به ایران ممنوع کرد (روسها پول این موشکهای ضد هوائی را هم از جمهوری اسلامی گرفته بودند). مورد دیگر تصویب قطعنامه بمباران لیبی بود که روسها به آن رای مثبت دادند.
اما در 2011 آمریکائیها دوبار طرح موشکیشان را علم کردند فرا تر از آن در اعتراضات بر علیه پوتین بعد از انتخابات مجلس روسیه موضع گیری هیلاری کلینگتون شکی بجای نگذاشت که دولت آمریکا بی علاقه نیست که تئاتر فعلی دمشق را در مسکو باز اجرا کند.
روسها در باب سوریه حرف حساب میزنند اگر میگویند دو طرف باید دور میز مذاکره بنشینند و صحبت کنند تا راه یک دولت مشترک باز شود. دمکراسی با دیالوگ شروع میشود نه در هرج و مرج خیابانی. این مخالفانند که میگویند اول باید اسد برود.
تحقیقات موسسه قطری (که امیرش یک پا مدعی در سوریه است) نشان میدهد 55% سوریها پشتیبان دولت اسد هستند. کل جمعیت خاموش و مخالف سوری به 45% میرسد. دمکراسی با فرصت طلبی ساخته نمیشود اگر با حکومت جمهوری اسلامی مخالفم و این حاکمیت روابط نزدیکی با اسد دارد به این معنا نخواهد بود که موضع درست روسها را با حکایت بندر طرطوس مخدوش کنم.
کاربر مهمان / 11 February 2012
کاربر عزیزی که موضع روس ها رو حرف حساب میدانند،
ضمن موافقت با نظر شما در مورد یک طرفه بودن مقاله ی خانم سمرقندی ، انتقاداتی به ذهن اینجانب خطور کرده.
شما میفرمایید دموکراسی با آدم کشی و کشتن کودکان و زنان و افراد غیر نظامی و حمایت دولت هایی چون چین و روسیه امکان پذیر میباشد؟ چگونه میشود جنایات خاندان اسد و پشتیبانی چین و روسیه را از این جنایات توجیه کرد؟ اگر روسیه به واقع به این اعتقاد دارد که دو طرف باید پای میز مذاکره بنشینند پس چرا خشونت ها بعد از دیدار لاوروف از سوریه از طرف نیروهای دولتی افزایش یافت؟ شما که صحبت از دموکراسی میکنید آیا بر فرض درست بودن آمار شما از موسسه قطری، آیا جمعیت حداقلی اجازه اعتراض نباید داشته باشند و باید قلع و قمع شوند؟
این جانب جدا از دید سیاسی به هیچ وجه کشتار مردم (چه معترض و چه خاموش) را توسط رژیم اسد و حمایت های دولت هایی از قبیل چین (سمبل سانسور و خفقان سیاسی) و روسیه (که خودش غرق در مشکلات سیاسی و اعتراضات مردمی است) را توجیه پذیر نمیبینم.
پیروز و سربلند باشید
کاوش / 12 February 2012
دوست عزیز کاوش
من هرگز به تبلیغ این نظریه ننشستم که باید دیگر اندیشان را قلع و قمع کرد! من گفتم حرف روسها حساب است اگر میگویند که سر نوشت سوریه باید توسط مردم سوریه و در سر میز مذاکره تعیین شود (این با هیلاری کلینگتون و اوباما نیست که بگویند اسد باید برود و امیر بحرین نه) فقط همین.
فراموش نکن که اگر وتوی روسها نبود الان جتهای جنگنده ناتو داشتند دمشق و آن 55% را بمباران میکردند. لیبی نمونه حاضر است. اگر خوب متن را خوانده باشید می بینید که مسایل سیاسی را از ریاضیات انتزاعی جدا شمردم تا بگویم قضیه به آن سادگی که خانم سمرقندی می پندارند نیست و روسها و آمریکائیها در واقع مردم سوریه را گروگان دعوای خودشان گرفته اند. امیدوارم کمک کرده باشم تا بهتر قضیه را ببینید.
کاربر مهمان / 12 February 2012
http://www.youtube.com/watch?v=Pg0_B4cDa4w
mehrdad / 13 February 2012