شهابالدین شیخی- بحث حقوق بشر و مبحث زنان برای عده زیادی آزارنده است و هژمونی تفکر سلطه معمولاً این نوع نوشتهها و مباحث را به عنوان “غرغرهای بیپایان یک عده” به دیگران معرفی میکند، که با هیچ چیز هم راضی نمیشوند. در هر صورت هم غرشان را میزنند و هم در هرماجرایی یک سوراخی پیدا میکنند که وارد شوند و خودی نشان بدهند و به نام حقوق بشر و حقوق زنان و حقوق ملیتها و حقوق اقوام و ادیان و با اینکار نامی برای خود جستو جو کنند.
معمولاً گفتمان سلطه که توسط حاکمیت ترویج داده و حفاظت و تقویت میشود، سعی میکند با این گفتمان به صورت حاشیهای برخورد کند و دقیقا آن را بگذارد برای اجلاسها، مناظرهها، مذاکرهها، مقالهها، سمینارها و کنفرانسها و از عمومی شدن و “کش دادن” آن جلوگیری میکند.
بهتر است حقوق بشر تنها و تنها سلاحی باشد برای محکوم کردن مخالفان و نه پایبندی خودمان به آن. حال این به سلاح گرفتن حقوق بشر ممکن است از سوی خود دولتها علیه دولتهای مخالف دیگر باشد، به عنوان مثال، جمهوری اسلامی نیز بسیار از حقوق بشر حرف میزند اما برای اینکه بگوید حقوق بشر در خیابانهای آمریکا و انگلیس و اسراییل و یا در جنگهای آمریکا علیه دشمناناش رعایت نشده است.
از سوی دیگر از سوی خود آن کشورها نیز حقوق بشر معمولاً یک سلاح تبلیغاتی است، نه یک اهرم فشار واقعی برای اقدامی دیپلماتیک علیه این کشورها. همچنین این هرگز به این معنا نیست که واقعاً در کشورهایی چون آمریکا و انگلیس و اسراییل و آلمان و فرانسه، هیچ نقض حقوق بشری صورت نمیگیرد و سرزمین آنها مدینه فاضله واقعی است. تنها فرقش در این است که نوع تضییع حقوق برنامهریزی شدهتر و نرمتر و نیز در سطوح بالاتری از کشورهای توسعه نیافته است.
نکته جالب اما این است که این فرهنگ استفاده از حقوق بشر به عنوان سلاحی علیه مخالف، میان خود مخالفان حکومتها نیز به فرهنگ رفتاری تبدیل شده است. یعنی بسیاری از این مخالفان نیز تنها وقتی مدافع حقوق بشر هستند که از آن به عنوان مخالفت با دولت و نظام حاکمی که مخالف آن هستند استفاده کنند. به عنوان مثال فرد در یک سمینار حقوق بشر در کشوری آزاد و اروپایی شرکت میکند و فحش میدهد به دین اسلام و نه حکومت دینی، که داشتن دین و آزادی در عقیده مذهبی از مبانی حقوق بشر است و توهین کردن مثلاً به اعتقادات یک میلیارد و نیم انسان نمیتواند نشانهای از حقوق بشر باشد.یا آن یکی از اینکه از فلان زندانی سیاسی دفاع میشود ناراحت است زیرا به گمان وی فلان زندانی سیاسی خودش اصلاً جنایتکار است. یعنی این شخص خودش طرف را محاکمه کرده و خودش هم رای به جنایتکار بودن وی داده است.
در هر صورت اگر این نقض حقوق بشر و نقض حقوق انسانی از سوی همفکران و همگروهیها و هم عقیدهایهای ما اتفاق بیافتد، اشکالی ندارد و باید آن را پوشاند و به هزار و یک بهانه از جمله بهانه معروف و شناخته شده خود جمهوری اسلامی، یعنی “مسائل مهمتر” و نیز “آب به آسیاب دشمن ریختن” و دیگر بهانههایی از این دست درخواست میشود که “کش ندهیم”.
شهابالدین شیخی: در جامعه مردسالار “زن حوزه خصوصی ندارد”. زن خودش بخشی از حوزه خصوصی مرد به شمار میآید. بنابراین در فرهنگ امروزی نیز که مثلاً فلان روشنفکر و فلان فعال سیاسی، حضور زنان را در عرصه اجتماع میپذیرد، اما هنگام برخورد با یک زن دقیقاً همچنان به عنوان حوزه خصوصی بخش مردانه به وی نگاه میکند و به خودش اجازه میدهد که وارد حیطه مسایل پوششی وی بشود.
ماجرا اما از آنجا آغاز شد که به ظاهر در یک جلسه، فریبا داودی مهاجر، فعال حقوق زنان یک سئوال از علیرضا نوریزاده، روزنامهنگار میپرسد. ایشان به جای جواب دادن به سئوال، به مسئله برداشتن حجاب ایشان میپردازد و نیز منتسب کردن این ماجرا به اینکه ایشان برای اجارهخانه و بودجهای که از فلان موسسه میگیرد و خلاصه هر چیز دیگری، حجاب خود را برداشتهاند. این دقیقاً همان اتهاماتی است که من نمیدانم جمهوری اسلامی به خانم داودی مهاجر زده است یا نه، اما اگر هم میزد مطمئناً همین اتهام را میزد. من نه سئوال خانم داودی مهاجر برایم مهم است و نه اصلا موافقت یا مخالفتی دارم با این سئوال. برای من این مسئله مهم است کسی که به عنوان یک روزنامهنگار مخالف جمهوری اسلامی شناخته میشود و شهرت بسیاری نیز دارد و بارها دیدهایم در شبکههای تلویزیونی مختلف چگونه جمهوری اسلامی را برای تضییح حقوق زنان و وارد شدن به حوزه خصوصی زندگی انسانها تقبیح کرده است، خودش هنگامی که از سوی یک زن مورد پرسش قرار میگیرد، به مسئله پوشش وی میپردازد. حالا قبح این نکته بماند که او این فعال حقوق زنان را عین خود جمهوری اسلامی به منافع مالی و موسسههای آنچنانی خیالپردازی شده منتسب میکند.
زن حوزه خصوصی ندارد
واقعیت قضیه خیلی ساده است و این واقعیت ساده هربار تکرار میشود. زیرا نظامهای سلطه واقعیت موجود را چنان تکرار میکنند که خود ابژه تحت سلطه از آن خسته شود و بخشی از مبارزه یعنی خسته نشدن و تکرار کردن و مدام پای بر حق تضییع شده فشردن.
در جامعه مردسالار “زن حوزه خصوصی ندارد”. زن خودش بخشی از حوزه خصوصی مرد به شمار میآید. بنابراین در فرهنگ امروزی نیز که مثلاً فلان روشنفکر و فلان فعال سیاسی، حضور زنان را در عرصه اجتماع میپذیرد، اما هنگام برخورد با یک زن دقیقاً همچنان به عنوان حوزه خصوصی بخش مردانه به وی نگاه میکند و به خودش اجازه میدهد که وارد حیطه مسایل پوششی وی بشود. مثلاً شما فکر میکنید اگر سوالکننده یک مرد بود آقای نوریزاده هرگز در مورد لباس آن مرد به جای جواب سئوال سخنی به میان میآورد؟
فریبا داودی مهاجر از دید من بسیار هم دقیق به مسئله برداشتن حجابش میپردازد. ایشان متذکر میشود که برداشتن حجابش نه به خاطر برداشتن “یک نماد دینی” و یا عنادی با دین است. او حجاب اجباری را به عنوان “نمادی از سلطه و خشونت” بر خود و دیگر زنان میداند
مردان عرصه سیاست را عرصه مردانه تبلیغ میکنند و اگرچه برای تبلیغات و ادعاهای دهان پرکن از حضور و مشارکت زنان حرف میزنند، اما وقتی زنی وارد مسئله سیاسی میشود دقیقا طوری با او برخورد میکنند که این غلطها به شما نیامده است و شما همان به که “در پشت یک مرد موفق” بایستی. در واقع مردان حاضر نیستند زنان را به عنوان رقیب یا شریک سیاسی در مسایل سیاسی بپذیرند. بلکه در بالاترین مورد یک مسئولیتی در یکی از کمیتههای حزبی برای زنان در نظر میگیرند یا یک اتاقکی به زنان اختصاص میدهند به نام دفتر امور زنان فلان حزب یا فلان سازمان یا فلان گروه. دیگر قرار نیست پا به پای خودمان بنشینند و ما را طرف سئوال قرار دهند. مرد اساساً نسبت شراکتی با زن نمیبیند.
در جامعه مردسالار برخلاف تصور زن را حتی برای “شراکت جنسی” هم نمیخواهند. زیرا در واقع شراکت یک عملی است که به صورت دوطرفه هم در عمل و هم در نتیجه اتفاق میافتد، اما همان نگاه جنسی که زن را تنها برای خودش و در خدمت خواستههای خودش میخواهد و نه یک امر برابر و مشارکتجویانه و حتی گاه مقابلهجویانه، به صورت عمومیتر و در سطوح دیگر خود را نشان میدهد. دیگر در سطحی به نام سیاست که یکی از ارکان اصلیاش، رکن قدرت است بدون شک مردسالاری و تفکر مردسالار طاقت حضور زن را ندارد و هرگاه حضورش را مانع خود ببیند، او را دعوت میکند به فرمان “برگرد به حوزهٔ خصوصی”. زن هیچگاه حوزه خصوصی ندارد. خودش اصلاً بخشی از حوزه خصوصی است و هرکس و هرجا میتواند به خودش اجازه بدهد که وارد حوزه خصوصی او بشود.
اما جالبی قضیه اینجاست که وقتی فریبا داودی مهاجر در مقابل دوربین حسن سربخشیان قرار میگیرد و از زندگی خصوصیاش میگوید و هم از رنجی که برده است و از خشونت و سلطهای که بر او رفته است، همه میشوند مدافع حوزه خصوصی و وی را به خاطر بازگو گردن حوزه خصوصی به نقد میکشند.
اولاً خانم داودی مهاجر از دید من بسیار هم دقیق به مسئله برداشتن حجابش میپردازد. ایشان متذکر میشود که برداشتن حجابش نه به خاطر برداشتن “یک نماد دینی” و یا عنادی با دین است (که به گفته خودش هنوز به آن معتقد است). او حجاب اجباری را به عنوان “نمادی از سلطه و خشونت” بر خود و دیگر زنان میداند. یا برعکس حتی اگر مثل او به اختیار خودش هم حجاب را انتخاب کرده باشد، وقتی اجباری شد و وی نیز در جمع “مجبوران” قرار گرفت، دیگر فرقی ندارد و این نماد همان نماد اجبار و سلطه بر بدن و نمادی بر مالکیت بر زن و آزادی تصمیمگیری در مورد زن توسط دیگران است.
او در لابهلای صحبتهایش بدون اشاره به این مسایل اعتقادی و سیاسی همسرش از وی به عنوان مرد و همسر خودش در حوزه زندگی خانواده نام میبرد و از خشونت خانگیای میگوید که متحمل شده است و البته اینکه بدون اطلاع ایشان همسر دیگری اختیار کرده است. فریبا داودی مهاجر همان کاری را میکند که خود فعالان جنبش زنان و فمینیستها در هرجای دنیا از زنان ساده کوچه و خیابان میخواهند. یعنی بیان و گزارش دادن از خشونتی که متحمل میشوند. پس چگونه یک زن که خودش از فعالان جنبش زنان است نباید به افشای خشونت خانوادگی بپردازد.
زن، دارایی مرد است
آیا واقعاً بیان کردن خشونت خانوادگی برملا کردن زندگی خصوصی است؟ اگر به این بهانه بخواهیم که خشونت خانوادگی بیان نشود پس چگونه ما از سطح خشونت در جامعه و خانواده مطلع شویم و بدون اطلاع چگونه جلوی آن را بگیریم و برای آن چارهای بیاندیشیم؟
اول باید بیاندیشیم و بدانیم که چرا مسائل زنان را مسئله خصوصی میدانیم. بارها دقت کردهایم وقتی در خیابان و کوچه مشکلی برای یک زن پیش میآید معمولا برادران غیور و همسایههای نستوه و پدر مهربان، زن را به درون خانه میکشانند و به دیگران هم میگویند مسئله خانوادگی است. همینطور وقتی در خیابان مردی زناش را یا برادری خواهرش را کتک میزند دارد ناموسش را کتک میزند و به کسی مربوط نیست. اینکه حوزه مسایل خانوادگی را حوزهای خصوصی بدانیم و گزارش دادن در مورد آن را برملا کردن زندگی خصوصی بدانیم دقیقاً از این نشئت میگیرد که خود زن بخشی از دارایی خانوادگی مرد و بهطور کلی بخشی از دارایی جامعه حساب میشود.
ارسطو چند شرط برای انسان آزاد و شهروند قایل بود که عقل بود و سلامت بود و مالک بودن و دارایی داشتن، که در هر سه زنان را فاقد آن میدانست و در مورد دارایی میگفت: “زن خودش دارایی مرد است.” بنابراین کسی که خود بخشی از دارایی است نمیتواند مالک باشد.
اما واقعیت آن است که چیزی در مورد زنان و زندگی خانوادگی در حوزه رفتاری افراد خانواده با یکدیگر به نام حوزه خصوصی وجود ندارد. اتفاقا نهاد ازدواج در بیشتر سیستمهای حقوقی چه دینی و چه غیر دینی یک نهاد “قراردادی” است و در اسلام نیز بسیاری از قوانیناش از “بیع” پیروی میکند. اساساً و دقیقاً در ظاهر امر به این دلیل این قرارداد اجتماعی است و اعلام میشود که دولت که نماینده مردم است امکان دخالت در قراردادهای اجتماعی را به قول روسو داشته باشد. اگر ازدواج نبود رابطه شخصی دو نفر بود که باز در آن صورت هم اگر جرمی شخصی اتفاق بیافتد، پلیس و قوه قضاییه میتوانند دخالت کنند.
افشای خشونت خانوادگی، اولین اقدام در راه جلوگیری و مقابله با آن است. امر خصوصی وجود ندارد و آنچه خصوصی است سیاسی است. از سوی دیگر تقلیل و انکار و امحای خود خشونت در مورد خشونت دیدگان یکی دیگر از راهکارهای نظام سلطه است
از سوی دیگر از آنجا که به گفته ادرین ریچ، “پدرسالاری، یک نظام خانوادگی-اجتماعی، ایدئولوژیک و سیاسی است که در آن، مردان با استفاده از زور و فشار مستقیم یا با به کارگیری مناسک و مراسم، قانون، زبان، آداب و سنن، آداب معاشرت، آموزش و تقسیم کار، تعیین میکنند که زنان چه نقشی را میتوانند یا نمیتوانند ایفا کنند و درون این نظام، زنان در همه جا تحت انقیاد مردان قرار میگیرند” (ریچ، ۱۹۷۷، ص۵۷) [۱]، بهطور مشخص بدان معنا است که روابط قدرت از جنس مردسالارانه آن در همه ارکان زندگی انسان و به ویژه زنان جاری است. از همینرو بود که فمینیستهای رادیکال، “سیاست” را معنایی دیگر بخشیدند.
از نظر آنان “زنان در همه حوزههای زندگی اعم از خصوصی و عمومی با سلطه و اعمال قدرت مردان روبهرو هستند. اگر روابط قدرت همه جا هست سیاست نیز امری صرفاً عمومی نیست”.(مشیرزاده، ۱۳۸۳، ص۲۷۸) [۲] جمله معروف “امر شخصی سیاسی است” که از جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا وارد گفتمان فمینیستی شد و به شعار مهمی در این گفتمان تبدیل شد، به این معنا بود که “خانواده، روابط خصوصی و زندگی عاطفی، مانند مالکیت و سیاست بر اساس روابط نظام یافته قدرت و نابرابری شکل میگیرند. سیاست به قلمرو عمومی محدود نمیشود بلکه در شخصیترین حوزههای حیات انسانی نیز به دلیل وجود روابط قدرت حضور دارد”. [۳] این همه تلاش نظام یافته برای سلطه بر زن در یک نظام بسیار شبیه تمامی تلاشهای نظام یافته برای سلطه بر کارگران، رنگینپوستان و اقلیتها و بهطور کلی هر نظام سلطهای است.
از سوی دیگر معمولاً نظامهای سلطه یکی از شعارهایشان این است که مسایل باید “درون خانوادگی حل شود”. نمونه آشکار و آشنای آن گفتههای رهبر جمهوری اسلامی ایران در مورد این است که این اختلافها خانوادگی است و نباید دشمنان از آن سواستفاده کنند. یا نمونه بارزتر و وحشتناکتر آن، در کره شمالی است که امکان نشر و نشت هیچ امری را از درون کشورش به جایی دیگر نمیدهد و کره شمالی به شکل یک جزیره موهوم درآمده است که بیشتر گزارشهای اندکی شخصی از توریستهای گاهگداری یا خبرنگاری اتفاقی از آن به بیرون درز میکند. همین برخورد را با نهاد خانواده داشتن و با همین شیوه به مسئله خشونت علیه زنان در خانواده نگریست، دقیقا تشابه آن را با نظام سلطه و تایید گفتههای ریچ نشان میدهد.
آنچه خصوصی است سیاسی است
افشای خشونت خانوادگی، اولین اقدام در راه جلوگیری و مقابله با آن است. امر خصوصی وجود ندارد و آنچه خصوصی است سیاسی است. از سوی دیگر تقلیل و انکار و امحای خود خشونت در مورد خشونت دیدگان یکی دیگر از راهکارهای نظام سلطه است. از این رو هرگونه تلاش ما برای امحای خشونت و جلوگیری از افشای آن نه تنها باعث میشود که ما از وجود خشونت همچنان بیخبر بمانیم بلکه باعث تداوم آن و در پرده ماندن آن و ادامه حیات مشروع آن به نام امر خانوادگی و خصوصی میشود.
در مورد مسئله فریبا داودی مهاجر در آن بخشی از فیلم که من دیدهام، موضوع شخصی را در مورد همسر سابق خود مطرح نمیکند. بلکه دقیقاً به خشونت نهادینه شده خانوادگی اشاره میکند. اینکه مسئله را شخصی کنیم و به این بپردازیم که همسر ایشان بسیار انسان شریفی بوده است و در این شرایط سیاسی ایشان را منتقد و مخالف وضعیت موجود سیاسی و حاکم معرفی کنیم، هیچ فرقی در ماجرا نه تنها نمیکند بلکه به بیراهه بردن مبحث اصلی است. من همسر سابق فریبا داودی مهاجر را نمیشناسم، بنابراین هیچ قضاوتی نمیکنم و اگر بنا را بر نوشته اخیر علی افشاری بگذارم، در حوزه سیاسی و نوع رفتاری که داشته است برایشان احترام قایل هستم، اما این هرگز به این معنا نیست و دلیلی هم ندارد که به مسئله خشونت خانوادگی نپردازیم. ضمن آنکه شخصی کردن مسئله به بهانه خصوصی بودن زندگی خانوادگی دامی است که منتقدان نیز ممکن است در آن بیافتند و با شخصی کردن بحث از اصل موضوع غافل شوند.
به شخصه ایمانی و باوری به “منزهطلبی” در تمام امور و وجوه و ساحتهای زندگی انسان ندارم. من باورم این نیست که یک انسان دقیقاً عین اندیشه “معصومیت” در تمام وجوه زندگیاش، از هرخطا و اشتباهی مبرا باشد. بلکه اتفاقاً بارها اعلام کردهام که “انسان به حکم انسان بودناش، موجودی است که اشتباه میکند” و انسان بدون اشتباه یا در اندیشه دینی به عالم غیب مرتبط است و یا در اندیشه بروندینی یک موجود خارقالعاده و احتمالاً ماشینی یا مریخی است.
بله من باور دارم که انسان میتواند در برخی وجوهات زندگیاش انسانی فوقالعاده باشد و در برخی دیگر نه. اینکه فلانی مثلاً مدیر مهربانی است اما پدری خشمگین، اینکه فلان زن دکتر موفق و با اخلاق در حوزه کاریاش است اما ممکن است مادری بسیار بد باشد، اصلا تنافری باهم ندارد.
آنچه واقعیت است مردسالاری یک فرهنگ عام است که تربیت ذهنی و رفتاری همه ما در آن صورت گرفته است و از دید من تعدادی از انسانها هستند که در تلاشاند از این تربیت برهند و هرکس به نوبه خود در حدی موفق است. اما این را باید بدانیم که تعداد افرادی که در تلاش برای بهروز بودن و بهروز کردن خویش و جامعه خویشاند، بسیار اندک و قابل شمارش است. بنابراین امر عجیبی نیست که فلان کس فرمانده جنگی موفقی باشد و انسان مبارزی در جنگ و جبهه اما در خانواده انسانی نباشد پایبند به حقوق انسانی اعضای خانوادهاش یا حداقل همسرش. با بحث کردن در مورد اخلاقیات شخصی انسانها راه به جایی برای نقد جامعه و فرهنگ مردسالار نمیبریم و یا شاید میخواهیم بحث منحرف شود.
پانویس:
۱.فمینیسم و دیدگاهها (مجموعه مقالات با تنظیم شهلا اعزازی)، چاپ اول ۱۳۸۵، تهران روشنگران.
۲. از جنبش تا نظریه اجتماعی، مشیرزاده حمیرا، چاپ دوم، ۱۳۸۳، تهران، شیرازه.
درود بر شما. این مباحث برای جنبش آزادی خواهی زنان. ضروری اند.
فروغ
کاربر مهمان / 18 October 2011
جالب می شد اگر این فیلم به عقب بر میگشت و نظر سرکار خانم فریبا داوودی مهاجر را که توانسته بودند "رئیس جمهور " جمهوری اسلامی شوند، در مورد فمنیست ،خشونت جامعه مرد سالار و یا اصلا جایگاه زن در حوزه خصوصی و جامعه از انقطه نظر یشان به عنوان "رئیس جمهور "و "فعال حقوق زنان" ببینیم و بشنویم!!! در مقاله آمده است: " او در لابهلای صحبتهایش بدون اشاره به این مسایل اعتقادی و سیاسی همسرش از وی به عنوان مرد و همسر خودش در حوزه زندگی خانواده نام میبرد و از خشونت خانگیای میگوید که متحمل شده است و البته اینکه بدون اطلاع ایشان همسر دیگری اختیار کرده است. فریبا داودی مهاجر همان کاری را میکند که خود فعالان جنبش زنان و فمینیستها در هرجای دنیا از زنان ساده کوچه و خیابان میخواهند. یعنی بیان و گزارش دادن از خشونتی که متحمل میشوند. پس چگونه یک زن که خودش از فعالان جنبش زنان است نباید به افشای خشونت خانوادگی بپردازد." حالا می شود از خانم مهاجر سئوال کرد که : شما به عنوان یک زن فعال در حوضه اجتماعی وسیاسی که احتمالا خود را روشنفکر نیز میدانید میشود بفرمایید چرا 25 سال زمان برد تا متوجه خشونت خانگی و جامعه مردسالار و مواردی که فرمودید بشوید؟؟؟ آیا اگر (رئیس جمهور ی که پیشکشتان ) یک کرسی کوچولو در همان مجلس بهتان تقدیم میشد باز هم حاضر بودبد از خشونت خانگی که متحمل آن شدید و حجاب اجباری بگویید و( بی حجاب و بد حجاب که باز هم پیشکشتان ) با مانتو و روسری در جامعه به عنوان اعتراض به حجاب اجباری ظاهر شوید و از ظلم به زنان ایران و جامعه مرد سالار و ….. سخن پراکنی کنید؟؟؟؟!!! خانم مهاجر شما انسان بی صداقت و دروغگویی هستید که نان به نرخ روز می خورید . سخنان پراکنده و بی پایه واساسی که هرازگاهی ایراد می فرمایید بیشتر از اینکه شما را به عنوان یک فعال جنبش زنان معرفی کند فرصت طلبی بی مایه و کم سواد نشان می دهد که دیر رسیده اما پله ها را چهار تا یکی میخواهد طی کند آن هم با مظلوم نمایی و سوء استفاده از زنانگی ها به قیمت برچسب زدن به دیگران . این مقاله اتفاقا واسطه خوبی شد که همین جا علت کشف حجابتان و حرفهای ضد و نقیضی که گفته اید بر ملا شود . در مصاحبه با شبکه همبستگی زنان به دین تاخت و تاز کردید و دین را عامل فشار و اجبار و … دانستید که دیگر قادر به تحملش نبودید … این هم لینکش http://iran-women-solidarity.net/spip.php?page=print&id_article=546 حالا در این ویدئو به تقلید از فمنیستها با اطلاعات دست و پا شکسته به جامعه مرد سالار تاختید و علت کشف حجاب را چیز دیگری عنوان کردید!!! چه جالب که شما بعد از 25 سال یادتان افتاده " حجاب "نماد خشونت و سلطه بر" خود "و "زنان "دیگر است ! اگر من در اینجا فقط به تناقض گویی شما در کشف حجابتان اشاره می کنم چون در این مقاله مستقیم به مسئله پوشش شما نیز پرداخته شده است وگرنه در سایر فعالیتهایتان نیز همین گونه بی صداقت و فرصت جو بوده اید . شما نمونه کامل و مثال زدنی از دست پرورده های جمهوری اسلامی هستید . زنانی که در ایران برای آزادی و رهایی از سلطه و اجبار و خشونت و … شکنجه ، اخراج از کار و تحصیل با ترعیب و تحقیر به حاشیه رانده میشوند تاوان همین 25 سال اشتباه امثال شما را میدهند . که البته من اعتقاد دارم که از جانب شما اشتباه نبود بلکه انتخابی آگاهانه و هدفمند بود برای مقاصد و منافع شخصی . اگر واقعا می خواهید مردم آنگونه دوستتان داشته باشند که در مصاحبه با همبستگی زنان گفتید : "من می خواستم دیگران خود واقعی من را دوست داشته باشند ." ! پس بهتر است ابتدا صداقت داشته باشید و برای مطرح شدن در عرصه سیاست و جامعه مردسالار از هر جریان فکری و ایسم مد روز استفاده ابزاری نکنید .که به قول آقای شیخی : "درجامعهی مردسالار سیاسی، زنان زنگ تفریح اوقات فراغت مردان از سیاست نگریسته می شوند" . سرکار خانم فریبا داوودی مهاجر پس هوشیار و مراقب باشید تا در مقالات بعدی نمونه مثال زدنی از زنگ تفریح اوقات فراغت مردان نشوید و این بار از این طرف بام نیفتید .
آزیتا فرهادی / 20 October 2011
سلام
خیلی خوشحالم که به این موضوغ پرداختید. هر چند به نظرم هنوز جای کار و عمیق تر کردن مباحث مطرج شده هست.
با سپاس
سوده راد / 18 October 2011
ممنون سوده جان راستش به نظر خودم این هایی که من نوشتم. حداقلهای ممکن برای شروع بحث و حداقلها و ابتداییترین مباحث در این رابطه است. امیدوارم دوستان دیگر در فرصتهای دیگر به تفصیل و با عمق بیشتری این بحث را پی بگیرند و به شدت نیاز داریم. به مباحثهی بیشتر که به عمق مباحث بیشتر بپردازیم..
توجه خوانندگان عزیز رو به چند نکته جلب میکنم. اول اینکه من اینجا قضاوتی علیه یا له کسی نکردهام. منکر فعالیتهای آقای نوری زاده نیز نیستم . به فعالیتهایشان نیز احترام میگذارم.. بحث ما بر سر یک مسئلهی ساده است. در مورد آقای نوری زاده مسئله این است که وقتی یک زن از ایاشن سوال میکند به چه حقی به مسایل پوششی ایشان که امری کاملا اختیاری است، اشاره میکند. به ایشان چه ربطی دارد که یک زن چه چیزی میپوشد یا نمی پوشد یا چرا میپوشد. جز این است که چون مرد است چنین حقی را برای خودش قایل است؟ جز این است که باور ندارد این امر به حوزهی خصوصی یک انسان مربوط است. در مورد موضوع زندگی خانوادگی ایشان نیز من قضاوتی نکردهام. تنها بحث اصلی از نگاه حقوق بشری این است که ا نمیتوانیم ، به بهانهی خصوصی بودن امر خانوادگی از عدم افشای خشونت در خانواده دفاع کنیم دلایلم را نیز برای این آوردهام و دعوت می :نم از دوستانی که فقط به خانم داودی و آقای نوری زادهی مبحث چسیپدهاند به اصل مقاله و نوشته شده نگاه کنند نه این که در بارهی چه کسی است. این اسامی تنها فاعلهای این ماجرا هستند و بیشتر گزارهی خبر هستند نه گزارهی تحلیلی. دقیقا مشکل ما این است که به انسان و موضوع نگاه میکنیم، نه به « اصل »ی که برایش مبارزه میکنیم. یعنی مثلا اگر سردار رادان زنش را کتک زده بودو همسر سردار رادان این خشونت خانوادگی را افشا کرده بود از دید خوانندگان هم، سردار رادان آدم بدی بود، هم همسر آقای رادان انسان شجاعی بود که دست به چنین افشا گری زده بود. اگر احمدی نژاد در جواب پرسشی که از ایشان شده بود و به جای جواب به مسئلهی شخصی خبرنگار میپرداخت احتمالا تا الان صدها لینک در بالاترین و فیس بوک به اتشراک گذاشته شده بود. بحث ما این است که اولا ما باید خودمان را نیز نقد کنیم. دوما در مورد خشونت خانوادگی ما چیزی به نام امر خصوصی نداریم و نباید منتظر باشیم حتما همسر یا فرزندان به دست پدر یا مادر کشته شوند و ازش با موبایل فیلم بگیریم و بعد تحلیل کنیم و اشک بریزیم. اگر خوشنت افشا نشود چکونه میتوانیم در مقابل آن اقدامی انجام بدهیم. در نهایت به برخی دوستان توصیه می کنم مقاله را بدون نامها یک بار دیگر بخوانند
وجدان درد گرفته توجیح درست میکنه اخوندها سر کار باشند یا نباشند .حکومت لاییک باشه یا نباشه .حرام محمد حرام ای یوم القیامه وحلاله حلال ال یوم القیامم .بیچاراره دخانم دوست من در چین بخاطر حجابش از کار بیکارش کردند .ولی از حجابش دست بر نداشت.خانم برادر خانمم از تبعیت چینی اش دست بر داشت بخاطر انکه گفته اند.برای عکس گذرنامهاش باید بی حجاب عکس بگیرد.ان وقت توی بدبخت اومدی حجابت را بردشتی انوقت میایی تو جیح می کنی من به عنوان مستخدم هم انتخابت نمکنم .ان وقت ریس جمهور بشی
کاربر مهمان / 19 October 2011
عصبانی شدن دکتر نوری زاده هم شد دلیل برای گیر دادن به ایشون؟ یعنی کسی که 30 سال با جمهوری اسلامی جنگیده وقتی چند نفر تازه کار میان بهش تهمت میزنن حق نداره عصبانی بشه؟ وقتی شما دلیلی محکم برای تخریب این فرد پیدا نمی کنین رو میارین به دلایل بی سر و ته که مثلا این فرد رو تحلیل روانشناختی کنین. ملت ما بطور میانگین در کارنامه ی هر فردش یک عدد دزدی یک عدد تجاوز و یک عدد ضرب و شتم پیدا میشه. بعد شما میاین تخریب کنین این فرد پرطرفدارو که صدها هزار نفر دلبستن به صحبتاش؟ چون عصبانی شده؟ شما و بنده که روزی 100 تا فحش به اقوام زن مردم ورد زبونمونه. حالا تا یکی از کوره در میره همه فروید و گاندی میشیم واسش؟ من و شما با این سن و سال همه توشه ی علوم سیاسی مون رو از سفره ی افرادی مثل نوری زاده برداشتیم. پس بیاین به جای این همه حرف هایی که فایدش واسه آینده ایران صفره یکم همدلی و اتحادمون رو بیشتر کنیم.
سینا / 19 October 2011
همه باید جانب انصاف را حفظ کنیم.از آقای نوری زاده انتظار بیشتری داریم
کاربر مهمان / 19 October 2011
کاش میفرمودید خانومِ مهاجر چه سوالی از نوریزاده کردن که این جواب رو شنیدن……یا شاید همین اسم نوریزاده رو در هر جا بیاریم برامون
بینننده و شنونده جمع میکنه؟؟
کاربر مهمان / 19 October 2011
شهاب جان ، استعداد شگرفی در عرفانیزه ! شدن در تو می بینم ،……
کاربر مهمان / 19 October 2011
متاسفم که در آن ویدئو و این مقاله کمی دور از انصاف عمل شده اتفاقا آقای بختیار همسر خانم مهاجر انسان نجیبی است ، فداکار است و حق بزرگی برگردن این آب و خاک دارد . کسی که از جان خودش برای مملکتش ایثار کند -نمی تواند – بد باشد ، ایشان را من اتفاقا فردی با آستانه تحمل بالا و روشن می شناسم نه خشن و دگم و … اصلا همینها بود که ایشان را خانه نشین کرده وگرنه ایشان با آن همه سابقه اگر می خواستند الان لیاقتشان و جایگاهشان بالاتر از فرمانده های فعلی سپاه و ناجا است .
ابراهیمی / 19 October 2011
برایم سئوال است که به چه علتی پیام مرا منشتر نکرده اید.؟ ایا در پیام من به کسی اهانتی شده بود.؟ پیام خانم ازیتا فرهادی که به حق خانم مهاجر داودی را دروغگو و بی صداقت نامیده اند منشتر شده*****. اقای شهاب الدین شیخی: فروید عقیده داشت که در پشت سر تمامی جوک و لطیفه و خنده و لبخند و فداکاری های بیش از حد برای دیگران یه خشم فرو خفته خوابیده است که ممکن است در هر لحظه از زیر اینهمه ماسک بیرون زده و خود را نشان دهد. اینکه جنابعالی در مبارزه برای حقوق زنان مادر ترزا شده اید خود نشان نفرت و خشم تان از زنان است. شما این نفرت و انزجار از زنان در زیر ماسک ضخیم" زن دوستی" مخفی کرده اید. بعنوان نمونه شما تا بحال به پیام های هیچکش مگر خانم سوده راد جواب نداده اید. مگر مردان پیام گذار انسان نیستند.؟ شما افراد جامعه را به دو بخش زنان قدیس و معصوم و مردان بی رحم و خشن و جانور وحشی تقسیم کرده اید و چشم هایتان را به واقعیت ها بسته اید. در نظر ***** شما هر چه زنان می کنند صحیح و به حق و هر چه مردان می کنند باید نا درست و ناحق باشد. با احترام
ع.دهقانی / 21 October 2011
من لازم میدانم در اینجا عنوان کنم که چند روز قبل از آقای شهاب الدین شیخی به خاطر کامنتهایی که از روی عصبانیت و با تعجیل زیر مقاله در وبلاگ ایشان گذاشتم معذرت خواهی کردم و چون در کامنت نوشتم خصوصی است بزرگواری کردند و منتشر نکردند . علت عذر خواهی ام هم این بود که به جای توجه به ” پیام مقاله ” ایشان – که مانند همیشه انصاف و بی طرفی را در نوشتن رعایت کرده اند – سطح و اهمیت یک موضوع اجتماعی را برای خودم با پرداختن به شخص خاص تنزل دادم . من حق نداشتم درباره خصوصیات اخلاقی و یا فعالیتهای اجتماعی کذب یکی یا کسانی که این روزها به دولتی سر جمهوری اسلامی تعدادشان هم کم نیست ، زیر مقاله ایشان که به قصد و هدفی دیگر نگاشته شده بود، کامنتی بنویسم و یا توضیحی بدهم. تاکید می کنم من سر حرفم در مورد تمام مواردی که در کامنتها نوشتم هستم اما جایش زیر این مقاله نبود به همین دلیل از آقای شیخی معذرت خواهی می کنم .
آقای ع .دهقانی گرامی گمان نمی کنید شما در مورد آقای شیخی قضاوت تندی کردید .من نیازی به دفاع از ایشان نمی بینم چون حداقل مطالعه وبلاگ و مقاله های ایشان ناقض همه برچسب های شماست . ایشان در همه جا به “انسان دوستی ” تاکید دارند و من در هیج کجا واژه زن دوستی در نوشته ها نمی بینم ! و در هیچ کجا نسبت به هیچ کس از ایشان فحاشی و توهین ندیدم . پس چگونه شما اظهار میکنید ایشان مردها را در دسته جانور وحشی گذاشته اند ؟؟؟ آقای شیخی شاید تنها کسی باشند که بدون نقاب حتی از جنس حریر فعالیت اجتماعی دارند چه برسد به ماسک ضخیم !
به هر حال دوست عزیز تاکید میکنم قصدم دفاع از آقای شیخی نیست ، شناخت من از ایشان از نوشته هایشان هست و تناقضی در آنها نمی بینم که اگر بود شک نکنید مانند سرکار خانم فعال و مبارز نستوه فریبا داوودی مهاجر در بوق و کرنا پخش می شد .
چه خوب است همانطور که از بی صداقتی هاو فرصت طلبی ها و سودجویی ها ی شخصی و حزبی فعالین دروغین دست پرورده نظام ج.ا را که با چسب های آهنین خود را به فعالین حقوق بشر ، حقوق زنان و یا هر ایسم مُد روز دیگر می چسبانند می گوییم، از فعالین مدنی واقعی و اندیشه ورز که فعالیت های صادقانه شان که از باورهایشان نشات میگیرد حمایت کنیم و به درستی قضاوت کنیم .
آزیتا فرهادی / 21 October 2011
خانم ازیتا فرهادی: اولا از اینکه به اشتباه تان پی برده– با اینکه در نظر من شما هیچ اشتباهی هم نکرده اید— و معذرت خواهی کرده اید خود نشانه سلامت روحی و صداقت شما است که ایکاش افراد تازه وارد و قهرمان پنبه هایی مانند خانم مهاجر هم از شجاعت شما درس یاد گرفته و اینهمه دروغ در باره خود نمی بافتند که زندگی اش را ترا÷دی نشان دهند. ثانیا: انتقاد من به اقای شیخی این است که مگر در ایران و جهان ما با کمبود موضوع مواجه هستیم که ایشان به موضوع پیش پا افتاده و پر از تضاد و تناقض این خانم پرداخته اند.؟ این خانم با اینکه خود در همان فیلم اعتراف می کنند که خانواده ایشان مذهبی نبوده و ایشان داوطلبانه روسری و چادر بسر می کرده اند اقای شیخی این انتخاب ازاد ایشان را وارونه جلوه داده و طوری نوشته اند که انگار اجباری در کار بوده است. این خانم 25 سال چشم هایش را بر اعمال شوهرش که مامور اطلاعاتی سپاه پاسداران بوده بسته بوده اند و دز این مدت در دستگاه سرکوب دولت ایران پست هایی هم داشته اند و الان هم متوهم شده اند که نکند ایشان واقعا دارای استعداد خدا دادی هستند که می توانند رئیس جمهور ایران باشند. این بخشش دیگه خیلی فکاهی است هزاران بار شکر خدا که این خانم و دامادشان اقای علی افشاری بیش از نصف رسانه های فارسی زبان خارج را در دست دارند و مثل نقل و نبات همیشه در صحنه حاضرند و تا بحال هم خیلی بیش از سهمیه خود از رسانه ها استفاده و سو استفاده کرده اند دیگر چه احتیاجی است که اقای شیخی وکالت ایشان را به عهده بگیرند.؟ در داخل ایران و در خارج ده ها و صد ها هزار زن در شزایط خیلی بدتر ار این خانم مهاجر زندگی می کنند و بهشان ظلم شده است ایا اقای شیخی نمی توانستند در باره یکی از این صدا های خاموش یادی بکنند.؟ همین چندی پیش خانم نهال سهابی خودکشی کردند و من خیلی به ندرت دیدم که از بین اینهمه سایت های فارسی زبان مدعی مدافع حقوق زنان در باره ایشان به نویسند. میدانید چرا؟ برای اینکه ایشان مشهور نبودند و در بده و بستان های سیاسی قاطی نشده بودند که برای همدیگر برای روز مبادا نان قرض می دهند. خانم مهاجر ***** بعد از 25 سال انهم بعد از اینکه با همسرشان اختلاف پیدا کرده اند تازه بیاد سرکوب زنان افتاده اند.در این 25 سال می توان در چهار رشته چهار مدرک دکترا گرفت . ایشان بخاطر کاری که دختر های 14- 16 ساله خیلی پیشتر از ایشان حجاب را از سرشان برداشته اند لقب شیر زن گرفته اند که به نظرمن******بیشتر مناسب ایشان است برای اینکه در این 25 سال می توان در چهار رشته چهار مدرک دکترا گرفت ایا درک این مسئله حجاب اجباری اینقدر دشوار بود که برای این خانم 25 سال طول کشید.؟ من به پنجره ایشان نردبان گذاشته و بالا نرفته ام که به بینم در زندگی خصوصی شان چه می گذشته است اما از انجائیکه ایشان در این 25 سال از زندگی شان خیلی راضی بوده اند و الان بعد ازجدایی از همسرشان تمامی کاسه و کوزه ها را سر مردها می شکنند و با دروغ بافی دورغ هایش را اصلاح کنم . باید در صداقت و اتهاماتی که به همسر شان می زنند باید شک کرد. اینروز ها مد شده است که هر بیسوادی که بخواهد شبانه مشهور شود و مدال و جایزه و بورس دانشگاهی بگیرد اول یه لگدی به اسلام می زند– فکر نکیند که من آدم مذهبی هستم– بعدا یه لگدی هم به مرد سالاری— که هیچکدام از جمله خود اقای شیخی تعریف درستی هم ازش ندارند و نمیدانند اصلا ریشه مردسالاری در کجاست– می زنند و بعدا از همجنسگرایان و بهایی ها دفاع می کنند— باز هم تکرار می کنم که نه مخالف همجنسگرایی هستم و نه دشمن بهایی ها— بعدا هم با یه سناتور دایناسور عکسی می گیرند و اطلاعات نادرست در اختیارش می گذارند و بعدا با یکی دو تا از رسانه های فارسی زبان مصاحبه می کنند و یه شبه مشهور و شیر زن و قهرمان مبارزه برای حقوق بشر می شوند. البته مصاخبه با یکی از رسانه های فمینیست هم بد نیست که اینها قادراند قاطر را رنگ زده و به جای بلبل بفروشند—. در مورد این خانم صد ها صفحه می توان نوشت که من در اخر این پیام آدرس سایت یه فمینسیتی را درج می کنم که اقای شیخی به بینند که از چه کسی دفاع کرده اند. خانم مهاجر دز بیوگرافی شان دروغ گفته اند انتقاد اقای شیخی به نوری زاده هم بی مورد است . برای اینکه اگر فرد چه در پابلیک و چه خصوصی سئوالی دز باره هر موضوعی– که منبع مالی هم یکی از این موضوعات است– داشته باشد باید انقدر شهامت داشته باشد که به سئوال مقابل هم پاسخ دهد مگر اینکه ریگی در کفش داشته باشد. من نه تنها از اقای نوری زاده دفاع نمی کنم بلکه سایه ایشان را با تیر هم می زنم اما پاسخ ایشان در خور ایشان بود. منهم می خواهم بدانم که این خانم مهاجر که تا چندی پیش در دستگاه دولت سرکوبگر ایران ذوب شده بودند چطوری یه شبه قهرمان مبارزه برای حقوق زنان شده و مدال و بورسیه می گیرند و دامادشان که همه شاهد اعترافات تلویزیونی اش بودیم ناگهان با سلام و صلوات ازادنه از ایزان خارج شده و با عکس گرفتن با یه سناتور پیر مرد دایناسور یه شبه قهرمان مبارزه برای حقوق بشر می شوند. به شخصه معتقد هستم که همه آنهائیکه در این چند سال اخیر از زندانهای ایران ازاد شده و به خارج تشریف آورده اند افراد مشکوکی هستند که برای پشتیبانی از همدیگر به همدیگر نان قرض می دهند و در این معرکه گیری یه عده ای هم مجانا وکالت دفاع از آنها را به عهده می گیرند. اینهم آدرس آن سایت که دز یکی از هایپر لینگ های به سیوی جعلی خان مهاجر لینک داده شده است. http://sibiltala.blogspot.com/2008/04/blog-post_5006.html با احترام
ع.دهقانی / 22 October 2011
آقای ع دهقانی عزیز و گرامی. من دخالتی در انتشار و نحوه و زمان انتشار کامنتها ندارم. در روز اول مراجعه به مقاله و دیدن بازخوردها، تنها کامنتی که دیدهام، کامنتی بوده است از خانم سوده راد و نوشته بودند جا دارد عمقی تر به این مسئله پرداخته شود که من نیز نوشتم بله و از دید من این حداقلهایی است برای شروع بحث.
بعد در روزهای بعد آمدم و دیدم مجموعهای از کامنتهاست که اکثریت آنها بحثشان بر سر مقالهی من نبود بلکه در دفاع یا کوبیدن اشخاص نامبرده شده در این مقاله بود که من به صورت کلی آن جواب را نوشتم.
در مورد بقیهی قضاوتهای شخصی نیز که در مورد من کردهاید من حرفی ندارم دوست عزیز از دید شما من یک آدم عقدهای هستم که به نام « زن دوستی» کمپلکسهای خودم رو پنهان میکنم :)) خوب این نظر شماست و می توانید از داشتن چنین نظری خوشحال یا ناراحت باشید.
فقط عرض کنم من یک دوره روانکاوی فروید و دو دوره روانکاوی لکانی را گذراندهام و تخصص اصلیام نیز بر زبان و روانکاوی است البته اگر بشود اسمش را تخصص گذاشت. اما با این همه بنده منکر داشتن هیچ کمپلکس و عقدهای در خودم نیستم و من هم مثل هر انسانی احتمالا از گرههایی گشوده نشده در روانم برخوردارم. امیدوارم شفا پیدا کنم. :))
فقط یک نکته را عرض کنم « زنان» فوتبال یا بستنی یا …. نیستند که به دلیل مثلا « فوتبال دوستی» انسان چیزی بنوسید و … زن انسان است و حقوق زنان حقوق انسان است…
شاد باشید و کم کمپلکس..
ویدئویی که خانم داودی مهاجر در آن بازی کردهاند، چندان ربطی به این مقاله ندارد. نویسنده ادعاها و شعارهایی را به این بهانه طرح کرده است که کلی و تکراری است و چندان هم قابل دفاع نیست.
اگر ویدئو را با دقت ببینیم معلوم میشود که داوودی مهاجر اتفاقا از خانواده غیرمذهبی بوده و فشاری از سوی خانواده پدری بر ایشان نبوده است. بعداً با میل خودش مکتبی شده و ازدواح مکتبی هم با همتراز خود انجام داده و زندگی مکتبی که فاعدتاً بخشی از آن حجاب زن و ریش مرد است آغاز شده است. بنابراین مفهوم دقیق «حجاب اجباری» خیلی برای ایشان صادق نیست. بعدها هم که به خارج میرود تازه با خودش کلی کلنجار میرود تا بتواند خودش را راضی کند که روسری را کنار بگذارد.
از سوی دیگر همسرش را ترک کرده است و دیگر ارتباطی با او ندارد و زمانی که میفهمد با زن دیگری رابطه پیدا کرده است این را خشونت تلقی میکند که ابن اعتراض هم با موضعی که در ابتدا میگیرد و به ستایش عشق آزاد میپردازد در تضاد است. وقتی کسی را به امان خدا رها کردی دیگر چه کار به کار او داری؟
سکانس آخر هم سکانس درخشانی است که میزان سادگی این زن را نشان میدهد. کارگردان میپرسد اگر رییسجمهور شوی به من وقت مصاحبه میدهی؟ و او هم خیلی عادی جواب میدهد: حتماً، چرا که نه!
از خشونت خانوادگی صحبت میکند اما جز از تذکرهای گاهی توهینآمیز در خصوص حجاب، حرف دیگری نمیزند. آیا خود ایشان هیچگاه به دلیل تخطی از اصول مکتبی، شوهرش را خطاب قرار نداده است؟ آیا خود همین افشاگری در مقایسه با تذکر برای حجاب خشونتآمیزتر نیست؟
تازه باید دید مرد این داستان چه حرفهایی برای گفتن دارد، ما عادت کردیم که یکسویه قضاوت کنیم. آیا مردها همواره محکوم بالفطرهاند؟
اقای شیخی عزیز: با عرض سلام از بابت پاسخ تان متشکرم. به گمانم پیام تان را قبل از آخرین پیام من ارسال کرده اید که در پیامتان به انتقاد های من از شما نپرداخته اید. من انتقاد هایم را کرده ام و دیگر احتیاجی به تکرارشان نیست. خیلی خوشحالم که با روانکاوی اشنا هستید و تحصیلات عالی و مطالعات فمینیستی هم دارید. از جنابعالی خواهش می کنم که در مقاله ای این مرض مهلک و جهانگیر مرد سالاری را توضیح و تشریح کنید که امثال من که همیشه از حقوق ذایل شده زنان دفاع کرده ام و به عمق بی عدالتی ها و ظلم و تبعیض بر علیه زتان واقفم تدبیری برای مداوای این مرض کشنده کرده باشیم. منی که بعد از هشت ساعت کار در خانه هم اشپزی می کنم و هم ظرفشویی و هم قنداف بچه را عوض می کنم و هم بخاطر فشرده گی دروس دانشگاهی همسرم حتی برای همکلاسی های مرد و زنش غدا درست می کتم و خانه را تمیز می کتم و اینرا هم میدانم که هم در خود ایران و مخصوصا در غرب و امریکای شمالی صد ها هزار مرد مانند من وجود دارند که آگاهانه کوچکترین تبعیضی بر علیه همسرانشان اعمال نمی کنند چطوری می توانیم از دست این داغ ننگ مردسالاری رهایی پیدا کنیم.
این خیلی خوب است که دکتری بیماری را تشخیص دهد اما بهتر از آن این است که دکتر برای درمان بیماری نسخه ای هم تجویز کنند. نسخه شما برای درمان مرض و بیماری مردسالاری چیست.؟
درست است که خیلی از ما ها– از جمله خود من— با سیستم سرمایه داری مخالف هستیم اما ایا سیستمی بهتر از این را می توانیم پیاده کنیم.؟ اینکه از کله سحر تا غروب بر سرمایه داری لعنت بفرسیتم که دردی را در مان نمی کند. این درست است که باید با سرمایه داری هار و کنترل نشده و فساد داخلش مبارزه کرد و سرمایه داری را طوری کنترل کرد که یه اقلیت خیلی کوچک نتوانند بر حد اکثر ثروت دست اندازی کنند ایا نمی توان همین سیستم مردسالاری را اهلی اش کرده و تحت کنترل قرار داد.؟ درمان شما و دیگر فمیسنیت ها چیست.؟
حتما که از درصد طلاق در کشور های غربی و کشور های فمینیست اسکاندیناوی آگاه هستید ایا در این کشور ها باز هم مرد سالاری حاکم است.؟ ایا درقوانین این کشور ها بر علیه زنان تیعیضوجود دارد؟ اگر نیست پس چرا فمینیست های این کشورها اینهمه دادو فریاد می کنند.؟ ایا درد این فمیسنیت ها درد همه زنان است یا اینکه درد یه طبقه مرفه .؟
کی و کجا این فمینیست ها از حقوق و ستم مضاعف بر زنان سیاه پوست و زنان کارگر و فقیر یا زنان کورد و تورک و عرب و بلوچ ایرانی دفاع کرده اند.؟
کی و کجا جنابعالی از حقوق این زن ها دفاع کرده اید.؟ ایا می دانید که اکثر فمینیست ها یی که گفتمان مسلط در اکثر دانشگاه ها هستند نه تنها مرد های فمینیست را قبول ندارند بلکه آن ترانس سکشوال هایی که احساسات زنانه داشته و از لحاظ فیزیکی هم شبیه زنان هستند را هم قبول ندارند.؟
من شما را به کتاب
Feminism and Psychoanalysis, A Critical Dictionary , Edited by Elizabeth Wright, published by Balckwell
رجوع می دهم که زنان فمیسنیت فقط آن فمینست هایی را قبول دارند که وا÷ن دارند.
ایا فکر نمی کنید که نوشته های شما و فمینست های ضد مردی مانند خانم شادی صدر و شرکایش روز به روز باعث دوری مرد و زن از همدیگر می شوند.؟
به عقیده من بجای اینکه به فکر ایجاد یه جامعه مدینه فاضله باشیم باید هر روزه کاری انجام دهیم که شکاف بین مرد و زن و بین سیاه و سفید و بین دگر جنسگرا و همجنسگرا و بین مسلمان و یهودی و بهایی و بین ثروتمند و فقیر و بین شرق و غرب کلا بین دوگانه های مخالف و متضاد کمتر شود و این دو کاتاگوری بتوانند هر روزه بیشتر به همدیگر نزدیکتر شده و هدیگر ار درک کرده و همدیگر را به فهمند . به عقیده من نوشته های شما و دیگر فمینیست ها درست بر خلاف این جریان عمل می کنند.– لااقل در مسائل اختلافت مرد و زن—
موفق باشید
با احترام
ع.دهقانی / 23 October 2011
شهاب جان من تازه این مطلبت رو خوندم، راستش وقتی ویدیو رو دیدم، به نظرم به شدت غیر اخلاقی اومد…اینکه یه نفر رو با عکس و اسم کامل به عنوان نماد خشونت معرفی کنیم، بدون این که بهش فرصت دفاع از خود رو بدیم به نظرم قابل توجیه نیست..من فکر می کنم فریبا می تونست روایت خودش رو از ماجرا بگه ، بدون این که نیازی به نشون دادن تصویر همسرش باشه …
زهره اسدپور / 23 October 2011
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
درود بر شما. این مباحث برای جنبش آزادی خواهی زنان. ضروری اند.
فروغ
کاربر مهمان / 18 October 2011
جالب می شد اگر این فیلم به عقب بر میگشت و نظر سرکار خانم فریبا داوودی مهاجر را که توانسته بودند "رئیس جمهور " جمهوری اسلامی شوند، در مورد فمنیست ،خشونت جامعه مرد سالار و یا اصلا جایگاه زن در حوزه خصوصی و جامعه از انقطه نظر یشان به عنوان "رئیس جمهور "و "فعال حقوق زنان" ببینیم و بشنویم!!! در مقاله آمده است: " او در لابهلای صحبتهایش بدون اشاره به این مسایل اعتقادی و سیاسی همسرش از وی به عنوان مرد و همسر خودش در حوزه زندگی خانواده نام میبرد و از خشونت خانگیای میگوید که متحمل شده است و البته اینکه بدون اطلاع ایشان همسر دیگری اختیار کرده است. فریبا داودی مهاجر همان کاری را میکند که خود فعالان جنبش زنان و فمینیستها در هرجای دنیا از زنان ساده کوچه و خیابان میخواهند. یعنی بیان و گزارش دادن از خشونتی که متحمل میشوند. پس چگونه یک زن که خودش از فعالان جنبش زنان است نباید به افشای خشونت خانوادگی بپردازد." حالا می شود از خانم مهاجر سئوال کرد که : شما به عنوان یک زن فعال در حوضه اجتماعی وسیاسی که احتمالا خود را روشنفکر نیز میدانید میشود بفرمایید چرا 25 سال زمان برد تا متوجه خشونت خانگی و جامعه مردسالار و مواردی که فرمودید بشوید؟؟؟ آیا اگر (رئیس جمهور ی که پیشکشتان ) یک کرسی کوچولو در همان مجلس بهتان تقدیم میشد باز هم حاضر بودبد از خشونت خانگی که متحمل آن شدید و حجاب اجباری بگویید و( بی حجاب و بد حجاب که باز هم پیشکشتان ) با مانتو و روسری در جامعه به عنوان اعتراض به حجاب اجباری ظاهر شوید و از ظلم به زنان ایران و جامعه مرد سالار و ….. سخن پراکنی کنید؟؟؟؟!!! خانم مهاجر شما انسان بی صداقت و دروغگویی هستید که نان به نرخ روز می خورید . سخنان پراکنده و بی پایه واساسی که هرازگاهی ایراد می فرمایید بیشتر از اینکه شما را به عنوان یک فعال جنبش زنان معرفی کند فرصت طلبی بی مایه و کم سواد نشان می دهد که دیر رسیده اما پله ها را چهار تا یکی میخواهد طی کند آن هم با مظلوم نمایی و سوء استفاده از زنانگی ها به قیمت برچسب زدن به دیگران . این مقاله اتفاقا واسطه خوبی شد که همین جا علت کشف حجابتان و حرفهای ضد و نقیضی که گفته اید بر ملا شود . در مصاحبه با شبکه همبستگی زنان به دین تاخت و تاز کردید و دین را عامل فشار و اجبار و … دانستید که دیگر قادر به تحملش نبودید … این هم لینکش http://iran-women-solidarity.net/spip.php?page=print&id_article=546 حالا در این ویدئو به تقلید از فمنیستها با اطلاعات دست و پا شکسته به جامعه مرد سالار تاختید و علت کشف حجاب را چیز دیگری عنوان کردید!!! چه جالب که شما بعد از 25 سال یادتان افتاده " حجاب "نماد خشونت و سلطه بر" خود "و "زنان "دیگر است ! اگر من در اینجا فقط به تناقض گویی شما در کشف حجابتان اشاره می کنم چون در این مقاله مستقیم به مسئله پوشش شما نیز پرداخته شده است وگرنه در سایر فعالیتهایتان نیز همین گونه بی صداقت و فرصت جو بوده اید . شما نمونه کامل و مثال زدنی از دست پرورده های جمهوری اسلامی هستید . زنانی که در ایران برای آزادی و رهایی از سلطه و اجبار و خشونت و … شکنجه ، اخراج از کار و تحصیل با ترعیب و تحقیر به حاشیه رانده میشوند تاوان همین 25 سال اشتباه امثال شما را میدهند . که البته من اعتقاد دارم که از جانب شما اشتباه نبود بلکه انتخابی آگاهانه و هدفمند بود برای مقاصد و منافع شخصی . اگر واقعا می خواهید مردم آنگونه دوستتان داشته باشند که در مصاحبه با همبستگی زنان گفتید : "من می خواستم دیگران خود واقعی من را دوست داشته باشند ." ! پس بهتر است ابتدا صداقت داشته باشید و برای مطرح شدن در عرصه سیاست و جامعه مردسالار از هر جریان فکری و ایسم مد روز استفاده ابزاری نکنید .که به قول آقای شیخی : "درجامعهی مردسالار سیاسی، زنان زنگ تفریح اوقات فراغت مردان از سیاست نگریسته می شوند" . سرکار خانم فریبا داوودی مهاجر پس هوشیار و مراقب باشید تا در مقالات بعدی نمونه مثال زدنی از زنگ تفریح اوقات فراغت مردان نشوید و این بار از این طرف بام نیفتید .
آزیتا فرهادی / 20 October 2011
سلام
خیلی خوشحالم که به این موضوغ پرداختید. هر چند به نظرم هنوز جای کار و عمیق تر کردن مباحث مطرج شده هست.
با سپاس
سوده راد / 18 October 2011
ممنون سوده جان راستش به نظر خودم این هایی که من نوشتم. حداقلهای ممکن برای شروع بحث و حداقلها و ابتداییترین مباحث در این رابطه است. امیدوارم دوستان دیگر در فرصتهای دیگر به تفصیل و با عمق بیشتری این بحث را پی بگیرند و به شدت نیاز داریم. به مباحثهی بیشتر که به عمق مباحث بیشتر بپردازیم..
شهاب / 18 October 2011
توجه خوانندگان عزیز رو به چند نکته جلب میکنم. اول اینکه من اینجا قضاوتی علیه یا له کسی نکردهام. منکر فعالیتهای آقای نوری زاده نیز نیستم . به فعالیتهایشان نیز احترام میگذارم.. بحث ما بر سر یک مسئلهی ساده است. در مورد آقای نوری زاده مسئله این است که وقتی یک زن از ایاشن سوال میکند به چه حقی به مسایل پوششی ایشان که امری کاملا اختیاری است، اشاره میکند. به ایشان چه ربطی دارد که یک زن چه چیزی میپوشد یا نمی پوشد یا چرا میپوشد. جز این است که چون مرد است چنین حقی را برای خودش قایل است؟ جز این است که باور ندارد این امر به حوزهی خصوصی یک انسان مربوط است. در مورد موضوع زندگی خانوادگی ایشان نیز من قضاوتی نکردهام. تنها بحث اصلی از نگاه حقوق بشری این است که ا نمیتوانیم ، به بهانهی خصوصی بودن امر خانوادگی از عدم افشای خشونت در خانواده دفاع کنیم دلایلم را نیز برای این آوردهام و دعوت می :نم از دوستانی که فقط به خانم داودی و آقای نوری زادهی مبحث چسیپدهاند به اصل مقاله و نوشته شده نگاه کنند نه این که در بارهی چه کسی است. این اسامی تنها فاعلهای این ماجرا هستند و بیشتر گزارهی خبر هستند نه گزارهی تحلیلی. دقیقا مشکل ما این است که به انسان و موضوع نگاه میکنیم، نه به « اصل »ی که برایش مبارزه میکنیم. یعنی مثلا اگر سردار رادان زنش را کتک زده بودو همسر سردار رادان این خشونت خانوادگی را افشا کرده بود از دید خوانندگان هم، سردار رادان آدم بدی بود، هم همسر آقای رادان انسان شجاعی بود که دست به چنین افشا گری زده بود. اگر احمدی نژاد در جواب پرسشی که از ایشان شده بود و به جای جواب به مسئلهی شخصی خبرنگار میپرداخت احتمالا تا الان صدها لینک در بالاترین و فیس بوک به اتشراک گذاشته شده بود. بحث ما این است که اولا ما باید خودمان را نیز نقد کنیم. دوما در مورد خشونت خانوادگی ما چیزی به نام امر خصوصی نداریم و نباید منتظر باشیم حتما همسر یا فرزندان به دست پدر یا مادر کشته شوند و ازش با موبایل فیلم بگیریم و بعد تحلیل کنیم و اشک بریزیم. اگر خوشنت افشا نشود چکونه میتوانیم در مقابل آن اقدامی انجام بدهیم. در نهایت به برخی دوستان توصیه می کنم مقاله را بدون نامها یک بار دیگر بخوانند
شهاب / 19 October 2011
وجدان درد گرفته توجیح درست میکنه اخوندها سر کار باشند یا نباشند .حکومت لاییک باشه یا نباشه .حرام محمد حرام ای یوم القیامه وحلاله حلال ال یوم القیامم .بیچاراره دخانم دوست من در چین بخاطر حجابش از کار بیکارش کردند .ولی از حجابش دست بر نداشت.خانم برادر خانمم از تبعیت چینی اش دست بر داشت بخاطر انکه گفته اند.برای عکس گذرنامهاش باید بی حجاب عکس بگیرد.ان وقت توی بدبخت اومدی حجابت را بردشتی انوقت میایی تو جیح می کنی من به عنوان مستخدم هم انتخابت نمکنم .ان وقت ریس جمهور بشی
کاربر مهمان / 19 October 2011
عصبانی شدن دکتر نوری زاده هم شد دلیل برای گیر دادن به ایشون؟ یعنی کسی که 30 سال با جمهوری اسلامی جنگیده وقتی چند نفر تازه کار میان بهش تهمت میزنن حق نداره عصبانی بشه؟ وقتی شما دلیلی محکم برای تخریب این فرد پیدا نمی کنین رو میارین به دلایل بی سر و ته که مثلا این فرد رو تحلیل روانشناختی کنین. ملت ما بطور میانگین در کارنامه ی هر فردش یک عدد دزدی یک عدد تجاوز و یک عدد ضرب و شتم پیدا میشه. بعد شما میاین تخریب کنین این فرد پرطرفدارو که صدها هزار نفر دلبستن به صحبتاش؟ چون عصبانی شده؟ شما و بنده که روزی 100 تا فحش به اقوام زن مردم ورد زبونمونه. حالا تا یکی از کوره در میره همه فروید و گاندی میشیم واسش؟ من و شما با این سن و سال همه توشه ی علوم سیاسی مون رو از سفره ی افرادی مثل نوری زاده برداشتیم. پس بیاین به جای این همه حرف هایی که فایدش واسه آینده ایران صفره یکم همدلی و اتحادمون رو بیشتر کنیم.
سینا / 19 October 2011
همه باید جانب انصاف را حفظ کنیم.از آقای نوری زاده انتظار بیشتری داریم
کاربر مهمان / 19 October 2011
کاش میفرمودید خانومِ مهاجر چه سوالی از نوریزاده کردن که این جواب رو شنیدن……یا شاید همین اسم نوریزاده رو در هر جا بیاریم برامون
بینننده و شنونده جمع میکنه؟؟
کاربر مهمان / 19 October 2011
شهاب جان ، استعداد شگرفی در عرفانیزه ! شدن در تو می بینم ،……
کاربر مهمان / 19 October 2011
متاسفم که در آن ویدئو و این مقاله کمی دور از انصاف عمل شده اتفاقا آقای بختیار همسر خانم مهاجر انسان نجیبی است ، فداکار است و حق بزرگی برگردن این آب و خاک دارد . کسی که از جان خودش برای مملکتش ایثار کند -نمی تواند – بد باشد ، ایشان را من اتفاقا فردی با آستانه تحمل بالا و روشن می شناسم نه خشن و دگم و … اصلا همینها بود که ایشان را خانه نشین کرده وگرنه ایشان با آن همه سابقه اگر می خواستند الان لیاقتشان و جایگاهشان بالاتر از فرمانده های فعلی سپاه و ناجا است .
ابراهیمی / 19 October 2011
برایم سئوال است که به چه علتی پیام مرا منشتر نکرده اید.؟ ایا در پیام من به کسی اهانتی شده بود.؟ پیام خانم ازیتا فرهادی که به حق خانم مهاجر داودی را دروغگو و بی صداقت نامیده اند منشتر شده*****. اقای شهاب الدین شیخی: فروید عقیده داشت که در پشت سر تمامی جوک و لطیفه و خنده و لبخند و فداکاری های بیش از حد برای دیگران یه خشم فرو خفته خوابیده است که ممکن است در هر لحظه از زیر اینهمه ماسک بیرون زده و خود را نشان دهد. اینکه جنابعالی در مبارزه برای حقوق زنان مادر ترزا شده اید خود نشان نفرت و خشم تان از زنان است. شما این نفرت و انزجار از زنان در زیر ماسک ضخیم" زن دوستی" مخفی کرده اید. بعنوان نمونه شما تا بحال به پیام های هیچکش مگر خانم سوده راد جواب نداده اید. مگر مردان پیام گذار انسان نیستند.؟ شما افراد جامعه را به دو بخش زنان قدیس و معصوم و مردان بی رحم و خشن و جانور وحشی تقسیم کرده اید و چشم هایتان را به واقعیت ها بسته اید. در نظر ***** شما هر چه زنان می کنند صحیح و به حق و هر چه مردان می کنند باید نا درست و ناحق باشد. با احترام
ع.دهقانی / 21 October 2011
من لازم میدانم در اینجا عنوان کنم که چند روز قبل از آقای شهاب الدین شیخی به خاطر کامنتهایی که از روی عصبانیت و با تعجیل زیر مقاله در وبلاگ ایشان گذاشتم معذرت خواهی کردم و چون در کامنت نوشتم خصوصی است بزرگواری کردند و منتشر نکردند . علت عذر خواهی ام هم این بود که به جای توجه به ” پیام مقاله ” ایشان – که مانند همیشه انصاف و بی طرفی را در نوشتن رعایت کرده اند – سطح و اهمیت یک موضوع اجتماعی را برای خودم با پرداختن به شخص خاص تنزل دادم . من حق نداشتم درباره خصوصیات اخلاقی و یا فعالیتهای اجتماعی کذب یکی یا کسانی که این روزها به دولتی سر جمهوری اسلامی تعدادشان هم کم نیست ، زیر مقاله ایشان که به قصد و هدفی دیگر نگاشته شده بود، کامنتی بنویسم و یا توضیحی بدهم. تاکید می کنم من سر حرفم در مورد تمام مواردی که در کامنتها نوشتم هستم اما جایش زیر این مقاله نبود به همین دلیل از آقای شیخی معذرت خواهی می کنم .
آقای ع .دهقانی گرامی گمان نمی کنید شما در مورد آقای شیخی قضاوت تندی کردید .من نیازی به دفاع از ایشان نمی بینم چون حداقل مطالعه وبلاگ و مقاله های ایشان ناقض همه برچسب های شماست . ایشان در همه جا به “انسان دوستی ” تاکید دارند و من در هیج کجا واژه زن دوستی در نوشته ها نمی بینم ! و در هیچ کجا نسبت به هیچ کس از ایشان فحاشی و توهین ندیدم . پس چگونه شما اظهار میکنید ایشان مردها را در دسته جانور وحشی گذاشته اند ؟؟؟ آقای شیخی شاید تنها کسی باشند که بدون نقاب حتی از جنس حریر فعالیت اجتماعی دارند چه برسد به ماسک ضخیم !
به هر حال دوست عزیز تاکید میکنم قصدم دفاع از آقای شیخی نیست ، شناخت من از ایشان از نوشته هایشان هست و تناقضی در آنها نمی بینم که اگر بود شک نکنید مانند سرکار خانم فعال و مبارز نستوه فریبا داوودی مهاجر در بوق و کرنا پخش می شد .
چه خوب است همانطور که از بی صداقتی هاو فرصت طلبی ها و سودجویی ها ی شخصی و حزبی فعالین دروغین دست پرورده نظام ج.ا را که با چسب های آهنین خود را به فعالین حقوق بشر ، حقوق زنان و یا هر ایسم مُد روز دیگر می چسبانند می گوییم، از فعالین مدنی واقعی و اندیشه ورز که فعالیت های صادقانه شان که از باورهایشان نشات میگیرد حمایت کنیم و به درستی قضاوت کنیم .
آزیتا فرهادی / 21 October 2011
خانم ازیتا فرهادی: اولا از اینکه به اشتباه تان پی برده– با اینکه در نظر من شما هیچ اشتباهی هم نکرده اید— و معذرت خواهی کرده اید خود نشانه سلامت روحی و صداقت شما است که ایکاش افراد تازه وارد و قهرمان پنبه هایی مانند خانم مهاجر هم از شجاعت شما درس یاد گرفته و اینهمه دروغ در باره خود نمی بافتند که زندگی اش را ترا÷دی نشان دهند. ثانیا: انتقاد من به اقای شیخی این است که مگر در ایران و جهان ما با کمبود موضوع مواجه هستیم که ایشان به موضوع پیش پا افتاده و پر از تضاد و تناقض این خانم پرداخته اند.؟ این خانم با اینکه خود در همان فیلم اعتراف می کنند که خانواده ایشان مذهبی نبوده و ایشان داوطلبانه روسری و چادر بسر می کرده اند اقای شیخی این انتخاب ازاد ایشان را وارونه جلوه داده و طوری نوشته اند که انگار اجباری در کار بوده است. این خانم 25 سال چشم هایش را بر اعمال شوهرش که مامور اطلاعاتی سپاه پاسداران بوده بسته بوده اند و دز این مدت در دستگاه سرکوب دولت ایران پست هایی هم داشته اند و الان هم متوهم شده اند که نکند ایشان واقعا دارای استعداد خدا دادی هستند که می توانند رئیس جمهور ایران باشند. این بخشش دیگه خیلی فکاهی است هزاران بار شکر خدا که این خانم و دامادشان اقای علی افشاری بیش از نصف رسانه های فارسی زبان خارج را در دست دارند و مثل نقل و نبات همیشه در صحنه حاضرند و تا بحال هم خیلی بیش از سهمیه خود از رسانه ها استفاده و سو استفاده کرده اند دیگر چه احتیاجی است که اقای شیخی وکالت ایشان را به عهده بگیرند.؟ در داخل ایران و در خارج ده ها و صد ها هزار زن در شزایط خیلی بدتر ار این خانم مهاجر زندگی می کنند و بهشان ظلم شده است ایا اقای شیخی نمی توانستند در باره یکی از این صدا های خاموش یادی بکنند.؟ همین چندی پیش خانم نهال سهابی خودکشی کردند و من خیلی به ندرت دیدم که از بین اینهمه سایت های فارسی زبان مدعی مدافع حقوق زنان در باره ایشان به نویسند. میدانید چرا؟ برای اینکه ایشان مشهور نبودند و در بده و بستان های سیاسی قاطی نشده بودند که برای همدیگر برای روز مبادا نان قرض می دهند. خانم مهاجر ***** بعد از 25 سال انهم بعد از اینکه با همسرشان اختلاف پیدا کرده اند تازه بیاد سرکوب زنان افتاده اند.در این 25 سال می توان در چهار رشته چهار مدرک دکترا گرفت . ایشان بخاطر کاری که دختر های 14- 16 ساله خیلی پیشتر از ایشان حجاب را از سرشان برداشته اند لقب شیر زن گرفته اند که به نظرمن******بیشتر مناسب ایشان است برای اینکه در این 25 سال می توان در چهار رشته چهار مدرک دکترا گرفت ایا درک این مسئله حجاب اجباری اینقدر دشوار بود که برای این خانم 25 سال طول کشید.؟ من به پنجره ایشان نردبان گذاشته و بالا نرفته ام که به بینم در زندگی خصوصی شان چه می گذشته است اما از انجائیکه ایشان در این 25 سال از زندگی شان خیلی راضی بوده اند و الان بعد ازجدایی از همسرشان تمامی کاسه و کوزه ها را سر مردها می شکنند و با دروغ بافی دورغ هایش را اصلاح کنم . باید در صداقت و اتهاماتی که به همسر شان می زنند باید شک کرد. اینروز ها مد شده است که هر بیسوادی که بخواهد شبانه مشهور شود و مدال و جایزه و بورس دانشگاهی بگیرد اول یه لگدی به اسلام می زند– فکر نکیند که من آدم مذهبی هستم– بعدا یه لگدی هم به مرد سالاری— که هیچکدام از جمله خود اقای شیخی تعریف درستی هم ازش ندارند و نمیدانند اصلا ریشه مردسالاری در کجاست– می زنند و بعدا از همجنسگرایان و بهایی ها دفاع می کنند— باز هم تکرار می کنم که نه مخالف همجنسگرایی هستم و نه دشمن بهایی ها— بعدا هم با یه سناتور دایناسور عکسی می گیرند و اطلاعات نادرست در اختیارش می گذارند و بعدا با یکی دو تا از رسانه های فارسی زبان مصاحبه می کنند و یه شبه مشهور و شیر زن و قهرمان مبارزه برای حقوق بشر می شوند. البته مصاخبه با یکی از رسانه های فمینیست هم بد نیست که اینها قادراند قاطر را رنگ زده و به جای بلبل بفروشند—. در مورد این خانم صد ها صفحه می توان نوشت که من در اخر این پیام آدرس سایت یه فمینسیتی را درج می کنم که اقای شیخی به بینند که از چه کسی دفاع کرده اند. خانم مهاجر دز بیوگرافی شان دروغ گفته اند انتقاد اقای شیخی به نوری زاده هم بی مورد است . برای اینکه اگر فرد چه در پابلیک و چه خصوصی سئوالی دز باره هر موضوعی– که منبع مالی هم یکی از این موضوعات است– داشته باشد باید انقدر شهامت داشته باشد که به سئوال مقابل هم پاسخ دهد مگر اینکه ریگی در کفش داشته باشد. من نه تنها از اقای نوری زاده دفاع نمی کنم بلکه سایه ایشان را با تیر هم می زنم اما پاسخ ایشان در خور ایشان بود. منهم می خواهم بدانم که این خانم مهاجر که تا چندی پیش در دستگاه دولت سرکوبگر ایران ذوب شده بودند چطوری یه شبه قهرمان مبارزه برای حقوق زنان شده و مدال و بورسیه می گیرند و دامادشان که همه شاهد اعترافات تلویزیونی اش بودیم ناگهان با سلام و صلوات ازادنه از ایزان خارج شده و با عکس گرفتن با یه سناتور پیر مرد دایناسور یه شبه قهرمان مبارزه برای حقوق بشر می شوند. به شخصه معتقد هستم که همه آنهائیکه در این چند سال اخیر از زندانهای ایران ازاد شده و به خارج تشریف آورده اند افراد مشکوکی هستند که برای پشتیبانی از همدیگر به همدیگر نان قرض می دهند و در این معرکه گیری یه عده ای هم مجانا وکالت دفاع از آنها را به عهده می گیرند. اینهم آدرس آن سایت که دز یکی از هایپر لینگ های به سیوی جعلی خان مهاجر لینک داده شده است. http://sibiltala.blogspot.com/2008/04/blog-post_5006.html با احترام
ع.دهقانی / 22 October 2011
آقای ع دهقانی عزیز و گرامی. من دخالتی در انتشار و نحوه و زمان انتشار کامنتها ندارم. در روز اول مراجعه به مقاله و دیدن بازخوردها، تنها کامنتی که دیدهام، کامنتی بوده است از خانم سوده راد و نوشته بودند جا دارد عمقی تر به این مسئله پرداخته شود که من نیز نوشتم بله و از دید من این حداقلهایی است برای شروع بحث.
بعد در روزهای بعد آمدم و دیدم مجموعهای از کامنتهاست که اکثریت آنها بحثشان بر سر مقالهی من نبود بلکه در دفاع یا کوبیدن اشخاص نامبرده شده در این مقاله بود که من به صورت کلی آن جواب را نوشتم.
در مورد بقیهی قضاوتهای شخصی نیز که در مورد من کردهاید من حرفی ندارم دوست عزیز از دید شما من یک آدم عقدهای هستم که به نام « زن دوستی» کمپلکسهای خودم رو پنهان میکنم :)) خوب این نظر شماست و می توانید از داشتن چنین نظری خوشحال یا ناراحت باشید.
فقط عرض کنم من یک دوره روانکاوی فروید و دو دوره روانکاوی لکانی را گذراندهام و تخصص اصلیام نیز بر زبان و روانکاوی است البته اگر بشود اسمش را تخصص گذاشت. اما با این همه بنده منکر داشتن هیچ کمپلکس و عقدهای در خودم نیستم و من هم مثل هر انسانی احتمالا از گرههایی گشوده نشده در روانم برخوردارم. امیدوارم شفا پیدا کنم. :))
فقط یک نکته را عرض کنم « زنان» فوتبال یا بستنی یا …. نیستند که به دلیل مثلا « فوتبال دوستی» انسان چیزی بنوسید و … زن انسان است و حقوق زنان حقوق انسان است…
شاد باشید و کم کمپلکس..
شهاب الدین شیخی / 22 October 2011
ویدئویی که خانم داودی مهاجر در آن بازی کردهاند، چندان ربطی به این مقاله ندارد. نویسنده ادعاها و شعارهایی را به این بهانه طرح کرده است که کلی و تکراری است و چندان هم قابل دفاع نیست.
اگر ویدئو را با دقت ببینیم معلوم میشود که داوودی مهاجر اتفاقا از خانواده غیرمذهبی بوده و فشاری از سوی خانواده پدری بر ایشان نبوده است. بعداً با میل خودش مکتبی شده و ازدواح مکتبی هم با همتراز خود انجام داده و زندگی مکتبی که فاعدتاً بخشی از آن حجاب زن و ریش مرد است آغاز شده است. بنابراین مفهوم دقیق «حجاب اجباری» خیلی برای ایشان صادق نیست. بعدها هم که به خارج میرود تازه با خودش کلی کلنجار میرود تا بتواند خودش را راضی کند که روسری را کنار بگذارد.
از سوی دیگر همسرش را ترک کرده است و دیگر ارتباطی با او ندارد و زمانی که میفهمد با زن دیگری رابطه پیدا کرده است این را خشونت تلقی میکند که ابن اعتراض هم با موضعی که در ابتدا میگیرد و به ستایش عشق آزاد میپردازد در تضاد است. وقتی کسی را به امان خدا رها کردی دیگر چه کار به کار او داری؟
سکانس آخر هم سکانس درخشانی است که میزان سادگی این زن را نشان میدهد. کارگردان میپرسد اگر رییسجمهور شوی به من وقت مصاحبه میدهی؟ و او هم خیلی عادی جواب میدهد: حتماً، چرا که نه!
از خشونت خانوادگی صحبت میکند اما جز از تذکرهای گاهی توهینآمیز در خصوص حجاب، حرف دیگری نمیزند. آیا خود ایشان هیچگاه به دلیل تخطی از اصول مکتبی، شوهرش را خطاب قرار نداده است؟ آیا خود همین افشاگری در مقایسه با تذکر برای حجاب خشونتآمیزتر نیست؟
تازه باید دید مرد این داستان چه حرفهایی برای گفتن دارد، ما عادت کردیم که یکسویه قضاوت کنیم. آیا مردها همواره محکوم بالفطرهاند؟
ابراهیم اسکافی / 22 October 2011
اقای شیخی عزیز: با عرض سلام از بابت پاسخ تان متشکرم. به گمانم پیام تان را قبل از آخرین پیام من ارسال کرده اید که در پیامتان به انتقاد های من از شما نپرداخته اید. من انتقاد هایم را کرده ام و دیگر احتیاجی به تکرارشان نیست. خیلی خوشحالم که با روانکاوی اشنا هستید و تحصیلات عالی و مطالعات فمینیستی هم دارید. از جنابعالی خواهش می کنم که در مقاله ای این مرض مهلک و جهانگیر مرد سالاری را توضیح و تشریح کنید که امثال من که همیشه از حقوق ذایل شده زنان دفاع کرده ام و به عمق بی عدالتی ها و ظلم و تبعیض بر علیه زتان واقفم تدبیری برای مداوای این مرض کشنده کرده باشیم. منی که بعد از هشت ساعت کار در خانه هم اشپزی می کنم و هم ظرفشویی و هم قنداف بچه را عوض می کنم و هم بخاطر فشرده گی دروس دانشگاهی همسرم حتی برای همکلاسی های مرد و زنش غدا درست می کتم و خانه را تمیز می کتم و اینرا هم میدانم که هم در خود ایران و مخصوصا در غرب و امریکای شمالی صد ها هزار مرد مانند من وجود دارند که آگاهانه کوچکترین تبعیضی بر علیه همسرانشان اعمال نمی کنند چطوری می توانیم از دست این داغ ننگ مردسالاری رهایی پیدا کنیم.
این خیلی خوب است که دکتری بیماری را تشخیص دهد اما بهتر از آن این است که دکتر برای درمان بیماری نسخه ای هم تجویز کنند. نسخه شما برای درمان مرض و بیماری مردسالاری چیست.؟
درست است که خیلی از ما ها– از جمله خود من— با سیستم سرمایه داری مخالف هستیم اما ایا سیستمی بهتر از این را می توانیم پیاده کنیم.؟ اینکه از کله سحر تا غروب بر سرمایه داری لعنت بفرسیتم که دردی را در مان نمی کند. این درست است که باید با سرمایه داری هار و کنترل نشده و فساد داخلش مبارزه کرد و سرمایه داری را طوری کنترل کرد که یه اقلیت خیلی کوچک نتوانند بر حد اکثر ثروت دست اندازی کنند ایا نمی توان همین سیستم مردسالاری را اهلی اش کرده و تحت کنترل قرار داد.؟ درمان شما و دیگر فمیسنیت ها چیست.؟
حتما که از درصد طلاق در کشور های غربی و کشور های فمینیست اسکاندیناوی آگاه هستید ایا در این کشور ها باز هم مرد سالاری حاکم است.؟ ایا درقوانین این کشور ها بر علیه زنان تیعیضوجود دارد؟ اگر نیست پس چرا فمینیست های این کشورها اینهمه دادو فریاد می کنند.؟ ایا درد این فمیسنیت ها درد همه زنان است یا اینکه درد یه طبقه مرفه .؟
کی و کجا این فمینیست ها از حقوق و ستم مضاعف بر زنان سیاه پوست و زنان کارگر و فقیر یا زنان کورد و تورک و عرب و بلوچ ایرانی دفاع کرده اند.؟
کی و کجا جنابعالی از حقوق این زن ها دفاع کرده اید.؟ ایا می دانید که اکثر فمینیست ها یی که گفتمان مسلط در اکثر دانشگاه ها هستند نه تنها مرد های فمینیست را قبول ندارند بلکه آن ترانس سکشوال هایی که احساسات زنانه داشته و از لحاظ فیزیکی هم شبیه زنان هستند را هم قبول ندارند.؟
من شما را به کتاب
Feminism and Psychoanalysis, A Critical Dictionary , Edited by Elizabeth Wright, published by Balckwell
رجوع می دهم که زنان فمیسنیت فقط آن فمینست هایی را قبول دارند که وا÷ن دارند.
ایا فکر نمی کنید که نوشته های شما و فمینست های ضد مردی مانند خانم شادی صدر و شرکایش روز به روز باعث دوری مرد و زن از همدیگر می شوند.؟
به عقیده من بجای اینکه به فکر ایجاد یه جامعه مدینه فاضله باشیم باید هر روزه کاری انجام دهیم که شکاف بین مرد و زن و بین سیاه و سفید و بین دگر جنسگرا و همجنسگرا و بین مسلمان و یهودی و بهایی و بین ثروتمند و فقیر و بین شرق و غرب کلا بین دوگانه های مخالف و متضاد کمتر شود و این دو کاتاگوری بتوانند هر روزه بیشتر به همدیگر نزدیکتر شده و هدیگر ار درک کرده و همدیگر را به فهمند . به عقیده من نوشته های شما و دیگر فمینیست ها درست بر خلاف این جریان عمل می کنند.– لااقل در مسائل اختلافت مرد و زن—
موفق باشید
با احترام
ع.دهقانی / 23 October 2011
شهاب جان من تازه این مطلبت رو خوندم، راستش وقتی ویدیو رو دیدم، به نظرم به شدت غیر اخلاقی اومد…اینکه یه نفر رو با عکس و اسم کامل به عنوان نماد خشونت معرفی کنیم، بدون این که بهش فرصت دفاع از خود رو بدیم به نظرم قابل توجیه نیست..من فکر می کنم فریبا می تونست روایت خودش رو از ماجرا بگه ، بدون این که نیازی به نشون دادن تصویر همسرش باشه …
زهره اسدپور / 23 October 2011