ویدا وفایی – کتاب در ایران کالایی مظلوم است که مدعیان بسیاری دارد، از دولتیها گرفته تا ناشران و اهالی قلم. هر سال در اردیبهشت ماه که زمان نمایشگاه کتاب تهران است، بحث دربارهی کتاب، وضعیت نشر، و سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بالا میگیرد.
مسئولان وزارت ارشاد در یکی دو سال گذشته پردهپوشی را کنار گذاشته و به صراحت گفتهاند از ناشرانی که به انقلاب و آرمانهای حاکمیت نزدیکند، حمایت میکند و دیگران که خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختهاند، نباید انتظار حمایت داشته باشند. حلقهی ممیزی هر روز تنگتر شده و تیغ سانسور بُرندهتر. برخی ناشران اخطار گرفتهاند و به گروهی اعلام شده که دیگر کتابی برای کسب مجوز به ارشاد نفرستند تا تکلیفشان روشن شود. اکثر ناشران قدیمی و صاحبنام در یک سال گذشته حتماً چند عنوان کتابشان مجوز انتشار نگرفته و چندین عنوان از کتابهای قبلیشان در چاپ چندم لغو مجوز شده است. برخی ناشران تجربههای تلختری هم داشتهاند: کتاب پس از طی زمانی طولانی مجوز گرفته و چاپ شده، اما در مرحلهی اعلام وصول (کسب مجوز برای توزیع کتاب) ارشاد مجوز کتاب را از ناشر گرفته و او را وادار کرده تا کتاب را خمیر کند. این روند فرساینده جان و توان ناشران و اهل قلم را به معنای واقعی کلمه گرفته است. البته در این میان استثناهایی هم وجود دارد. هستند ناشران نوپایی که در کمتر از یک ماه برای کتابهایشان مجوز میگیرند، به راحتی با مسئولان ادارهی کتاب نشستهای هفتگی دارند، و سانسور در کمترین حد ممکن در موردشان اعمال میشود. خلاصه اینکه به روشهایی نامعلوم رگ خواب مسئولان را پیدا کردهاند و بیدغدغه مشغول کارند. این در شرایطی است که برخی ناشران برای دیدار با مدیران ارشاد و طرح مشکلاتشان بارها نامه نوشته و هفتهها منتظر ماندهاند اما جواب نگرفتهاند.
با در نظر گرفتن روند تولید و عرضهی کتاب در ایران، در این فرایند معیوب و بیمار معضلات بسیاری را میتوان برشمرد، اما در این مجال اندک اکتفا میکنم به نقش رسانهها.
تلویزیون، ابررسانهای در خدمت حاکمیت
تلویزیون رسانهای است که بیشترین مخاطب را در ایران دارد، از ساکنان پایتخت و شهرستانها گرفته تا روستانشینان سراسر ایران. منطقی است که از این رسانه انتظار داشته باشیم در راستای ارتقاء فرهنگ مردم، فضایی را هم برای کتاب در نظر بگیرد. بله، رد پای کتاب را میتوان در معدود برنامههایی در شبکههای تلویزیون ایران پیدا کرد، اما آنچه هست محدود میشود به معرفی کتابهای مذهبی و ادبیات «دفاع مقدس» وآثار مؤلفان وابسته به حکومت و اما و ولایت، و تحلیلهای کلاسیک از آثار کهن ادبیات فارسی. این سیاست چندساله سبب شده که مردم اعتمادشان را به این برنامهها از دست دادهاند. آنها نیک میدانند که اگر در تلویزیون ایران از شاعر یا نویسندهای تحسین و تمجید شود، باید به دیدهی شک و تردید به هنر او بنگرند.
با این توصیف، مهمترین رسانهی ارتباط جمعی از دسترس ناشران و مؤلفان مستقل خارج است.
جالب اینجاست که ویژه برنامههای تلویزیون در روزهای نمایشگاه کتاب هم همچنان در انحصار ناشران معلومالحالی چون «سورهی مهر» است، و باز همان کتابهای مذهبی و همسو با حکومت به مردم معرفی میشود. برنامههای خبری هم در گزارشهایشان از نمایشگاه کتاب، خانمهای «بدحجاب» را نشان میدهند که با بیقیدی تمام و بدن توجه به شعائر اسلامی فضای مقدس مصلی را آلوده کردهاند!
مطبوعات
پس از خرداد ۷۶ و جان گرفتن روزنامههای موسوم به اصلاحطلب، صفحات ادبیات و اندیشه در این روزنامهها همواره نقش پررنگی در برقراری ارتباط میان مخاطبان و دنیای کتاب داشتهاند و از سوی مردم و حاکمیت جدی تلقی شدهاند. گاهی حتی انتشار مقاله یا مصاحبهای در این صفحات منجر به توقیف روزنامه شده است. اما در کنار زحمتها ی مستمر و کوششهای بسیار، ایرادی بر این طیف روزنامهها و مجلات وارد است و آن اینکه متاسفانه در اکثر مواردی این صفحات تبدیل شدهاند به تریبون اختصاصی چند ناشر بهخصوص، و دیگران از این ابزار مؤثر برای ارتباط با مخاطبان کتاب محروم ماندهاند. این امر در درازمدت توازن بازار را به نفع آن چند ناشر خاص به هم زده است. متأسفانه در شرایط کنونی روزنامهنگاران بسیاری هستند که استقلالشان را از دست دادهاند و یادداشتها، نقدها و تحلیلهایشان را بیشتر به واسطهی همکاریهای مالی با ناشرانی مشخص تهیه و تنظیم میکنند. با این توصیف، حضور چشمگیر و همیشگی این ناشران و آثارشان در مطبوعات ضرورتاً نشان برتری کیفی آثار این ناشران نیست، بلکه از زدوبندها، رفاقتها و مناسبات مالی خبر دارد، که این موضوع باعث کاهش اعتماد برخی مخاطبان شده است.
وضعیت تلویزیون برای مردم روشن است و کسی از این رسانه انتظار عدالت و استقلال ندارد. اما مطبوعات حسابشان جداست. مردم هنوز به نقش روزنامهها اعتقاد دارند و نمیخواهند شاهد تنگنظری، تکصدایی و باندبازی آنها باشند. در این شرایط بسته که کتاب، ناشر و اهل قلم به شدت تحت فشار جریان سرکوب وزارت ارشاد و ادارهی کتاب هستند، اگر مسئولان سرویسهای ادبیات، اندیشه و فرهنگ مطبوعات گرفتار مونوپولی نشوند و با حفظ تکثرگرایی امکان حضور طیف گستردهتری را فراهم کنند، میتوانند فضایی پویا و قابل اعتماد برای ارتباط میان حوزهی ادبیات و اندیشه و تودهی مردم ایجاد کنند، چیزی که این روزها جای خالیاش بیشتر از قبل حس میشود.