تازهترین اثر منتشر شدهی این نمایشنامهنویس، کتابیست بهنام «حقایقی دربارهی یک ماهیِ مُرده» که باز هم توسط نشر «نیلا» منتشر شده، تا همکاریِ چرمشیر با این ناشر، همچنان ادامه داشته باشد. کتاب شامل دو نمایشنامه است. نخستین نمایشنامه، اثریست که عنوان کتاب هم از آن گرفته شده، و دیگری نمایشنامهای است بهنام «آسمان روزهای برفی». طرح جلد کتاب، و عنوان ترغیبکننده و نمایشیِ آن، از اولین نکات خوب کتاب بهشمار میآید.
حقایقی دربارهی یک کاراکتر مُرده
نمایشنامهی اول، اثری تکپردهای و تککاراکتریست که در آن کنشهای دقیقی بین کاراکتر، ماهی و خودِ دیگر کاراکتر برقرار میشود. یک نمایشنامهی تککاراکتریِ چهل صفحهای، نیاز به کنشهای زیادی دارد تا به خوبی پیش برود. البته اثر در واقع از دو شخصیت تشکیل شده. یکی خودِ مردِ روی صحنه، و دیگری فردیست که درون کاراکتر، حضور دارد و با او حرف میزند. (نیمههای متفاوت مرد.) بیشتر کنشها از چالشِ میان این دو فرد آغاز میشود، و به محیط و پیرامون او سرایت میکند.
توضیحات صحنه، ساده اما آگاهانه است. مردی پشت میز غذا نشسته و یک ماهیِ ظاهراً مرده در بشقابی جلویش قرار دارد. او بهطور معمول باید ماهی را بخورد. اما در عوض شروع میکند با ماهی به کلنجار رفتن، و در آخر مرگی که نصیب ماهی شده، در صحنه رشد میکند و به دنبال کاراکتر میگردد.
میشود گفت این کاراکتر است که از ابتدا مرده، و نه ماهی. ماهی در بشقاب حاضر است، اما همین که توی آب قرار میگیرد، شروع به جست و خیز میکند! اما کاراکتر، با اینکه در دنیا حضور دارد، به نوعی مرده است. مرگی که در پایان اثر، به شکلی نمایشی تأیید میشود یا که نمیشود. همهچیز در خلسهای مدرن و نمایشی به اتمام میرسد، که پایانبندیِ خوبی برای این اثر بهشمار میآید. کنشهای دورنیِ شخصیت با خودش، و دیالوگهایی که با خودِ دیگرش برقرار میکند، همگی خوب و دلنشین از کار درآمدهاند. نمایشنامهی «حقایقی…» اثری ساختارمند و آگاهانه است، که از زیر قلمی پُر تجربه بیرون آمده.
آسمان روزهای برفی
دومین نمایشنامهی کتاب، «آسمان روزهای برفی»، بازخوانیِ فیلمنامهی «بانی و کلاید» نوشتهی رابرت بنتن و دیوید نیومن است. بانی و کلاید زن و شوهر خلافکار آمریکایی بودند، که در دههی ۱۹۳۰ تیترِ یک روزنامهها شدند و تحت تعقیب بودنشان و روندِ متوالی دزدیها و چند قتلی که مرتکب شدند، چندین ماه به طول انجامید و به موضوعی جذاب و درگیر کننده برای مردمی تبدیل شد، که از اخبار مربوط به «رکود بزرگ» خسته شده بودند. در ۱۹۶۷ از این ماجرا، فیلم موفقی توسط آرتور پن بهنام «بانی و کلاید» ساخته شد، و حالا چرمشیر فیلمنامهی آن اثر را مورد بازخوانیِ نمایشی قرار داده است.
چرمشیر شخصیتها را از فیلمنامه وام گرفته و آنها را با چند عنصر نمایشی، در صحنههایی از پیش طراحی شده، قرار داده است، که نتیجهاش نمایشنامهای چهل صفحهای در تکپرده است. ریتم سریع، استفادهی هوشمندانه از دیالوگهای کوتاه و حرفهای ناتمام از جمله ویژگیهای خوب اثر است. همانطور که این شیوهی دیالوگنویسی بیشتر در ادبیات – و به تبع سینمای – آمریکا قابل رؤیت است، چرمشیر هم در نمایشنامهاش از آن سود جسته، تا اثرش هر چه بیشتر بازتابدهندهی فضای واقعی دنیای «بانی و کلاید» باشد؛ وگرنه میتوان در آثار چرمشیر نمایشهایی با انبوهی از دیالوگهای مطول و پُرطمطراق هم سراغ گرفت.
بانی و کلاید در اتاقی سطح پایین از یک هتل نازل سکونت دارند. طبیعتاً تحت تعقیباند و هر جا که دلشان بخواد نمیتوانند بروند. اثر شروع خوبی دارد، که در آن بانی اینگونه آغاز میکند: ««اسکار وایلد»؟… بَدَم میآد اَزَش.» و کلاید میگوید: «حالا تو اینو گوش کن… ماهیگیر جوان داخل شد و در برابر کشیش که کتاب مقدش میخواند…» (ص ۴۷ کتاب) و قطعهای را به نقل از وایلد قرائت میکند، که تا پایان آن صحنه، نقش مهمی در روایتِ حاضر در صحنه، بازی میکند.
اولین نمایشنامه در سال ۸۵ و دومی در سال ۸۴ نوشته شدهاند و هر دو را باید آثاری موفق، با نگرشی مدرن به تئاتر امروز در ساخت و پرداختی ساده، با صحنههایی ساده و بر پایهی کنشهای درونی شخصیتها دانست. چرمشیر در استفاده از این تئاتر مدرن، در دنیای نمایش فارسی تا اندازهای پیشرو، و بسیار موفق بوده است.
شناسنامهی کتاب:
حقایقی دربارهی یک ماهیِ مُرده، محمد چرمشیر، نشر نیلا، چاپ اول: ۱۳۸۹، ۲۲۰۰ نسخه، ۸۰ صفحه، ۲۲۰۰ تومان.
ایمیل نویسنده:
Mja. solatpoor@gmail. com