فیلم مستند «ظهور نزدیک است»، به تازگی توسط ارگان‏‌های همسو با دولت جمهوری اسلامی تهیه و به رایگان منتشر شده است. این فیلم که در مورد زمان ظهور امام دوازدهم شیعیان و کسانی است که مقدمه ظهور او را فراهم می‌آورند، موافقت‏ها و مخالفت‏های زیادی را در داخل و خارج کشور و به‏ویژه در محافل مذهبی و روحانیون سنتی داخل ایران برانگیخته است.

در این فیلم، ادعا شده که محمود احمدی‌نژاد، آیت‌الله علی خامنه‌ای و حسن نصرالله، به ترتیب «شعیب بن صالح»، «سید خراسانی» و «سید یمانی» هستند که در شماری از منابع شیعه، از آنها به عنوان یاران امام دوازدهم یاد شده است.


در گفت‌و گو با دکتر حسن فرشتیان، حقوقدان و دین پژوه مقیم پاریس از او پرسیده‌ام: ارزیابی شما از این فیلم چیست؟ آیا این مستند با مبانی شیعی و روایت‏های تاریخی‏ای که در متون شیعی وجود دارد، همخوانی دارد یا خیر؟

حسن فرشتیان : در مورد این فیلم باید دو بخش را تفکیک کرد. ابتدا احادیثی که آورده شده و نشانه‏هایی که به عنوان علائم ظهور گفته شده و دوم، تطبیق و هماهنگ‏ کردن این نشانه‏ها بر افراد خاص.

در مورد اول، نشانه‏های ظهور، طبیعتاً ما احادیثی در این زمینه داریم. برخی از این احادیث شاید ضعیف باشند. برخی از آن‏ها سندشان ضعیف است و برخی دیگر دلالت‏شان ضعیف است، ولی اجمالاً در روایات احادیثی برای نشانه‏ها و علائم ظهور داریم که برخی از آ‏ن‏ها ممکن است مستند باشد و برخی نامستند.
در مورد بخش دوم و تطبیق آن‏ها به افراد خاص، این کاری است که معمولاً در طول تاریخ علما و اسلام‏شناسان از آن پرهیز کرده‏اند. تطبیق دادن این علائم به افراد خاص، از هیچ‏گونه قطعیتی برخوردار نیست. مضاف بر این‏که بسیاری از متدینین، علما و مراجع، این نگرانی را دارند که در نهایت، تطبیق دادن‏ها موجب یأس، دلخوری و نگرانی متدینین بشود.

گاهی تطبیق دادن به افرادی که در جهت عمومی و اجتماعی دارای چنین صلاحیت‏هایی نیستند، سبب خواهد شد در جامعه شیعه که منتظر آن امام موعود است، به‏نوعی دلسردی ایجاد شود. به این معنا که اگر بناست این افرادی که تطبیق داده شده‏اند، یاران امام باشند، طبیعتاً از آینده و ظهور هم نگران خواهند شد و جایگاه اعتقادی به مهدویت تضعیف می شود. به همین استدلال، معمولاً فقها و مراجع را از این تطبیق دادن‏ها منع کرده‏اند و شدیداً منع شده‏ایم از این‏که زمانی و وقتی برای این‏کار تعیین کنیم.

عمده اعتراض‌های روحانیون بلند‏پایه سنتی و مراجع تقلید به این فیلم چیست؟ آیا صرفاً به همین بحث تطبیق‏ها بسنده می‏کنند یا انتقادات بیشتری مطرح می‏شود؟

انتقادات بیشتر در مورد تطبیق دادن‏ها و به نوعی این نشانه‏ها را به‏صورت نشانه‏های قطعی و این تفسیرها و تمایلات را به‏صورت تفسیرهای روشن و قطعی از آن قضیه ارائه دادن است. همان‏طور که گفتم، نگرانی‏ها بیشتر از این جهت است که به نوعی برای افرادی تقدسی ایجاد شود و چون این تقدس برای این افراد مستند و قطعی نیست سبب تضعیف آن امور مقدس شود.

هنگامی که فرزند پیامبر خداوند، ابراهیم، از دنیا می‏رود و حضرت غمگین بوده و در عزاداری فرزندشان به طبع انسانی می‏گریستند، مردم مدینه ناگهان دیدند که خورشید گرفتگی هم ایجاد شد. در شهر مدینه شایع شد که عزای ابراهیم، فرزند پیامبر آنقدر عزای بزرگی است که حتی آسمان بر این عزا مصیبت‏دار شده است. نه تنها پیامبر خدا می‏گرید، بلکه آسمان هم عزادار و خورشید هم گرفته شده است.

پیامبر در پیوند با این مسئله می‏توانستند سه کار انجام بدهند؛ یکی این‏که به سکوت برگزار کنند و موجب تقویت پایه و اساس دین و باوری بشوند که پیامبر به حقانیت آن، ایمان دارد. یعنی رسالتی که پیامبر برای خویش قائل بود و به حقانیت آن ایمان داشت، با سکوت پیامبر، به نوعی تأیید می‏شود.

راه دوم این‏که پیامبر سکوت کنند و اجازه بدهند جامعه اظهار نظر کند و اگر در نهایت بزرگان جامعه گفتند این کار ربطی به عزاداری پیامبر برای فرزندشان نداشته، در نهایت پیامبر تکذیب کنند و بگویند که این را ما نگفتیم، بلکه مردم عوام گفتند. اگر هم تکذیب نشد که به نوعی در جامعه جا می‏افتد و جایگاه معنوی ایشان را در جامعه و در نزد مومنان تقویت می‏شود.

اما پیامبر هیچ‏کدام از این دو راه را انتخاب نکردند، بلکه راه سومی را انتخاب کردند که این از رسالت پیامبر است که آمده تا این غل و زنجیرهای خرافه‏‏پرستی و توهمات را از دوش جامعه بردارد. این وظیفه پیامبر است که با خرافات و جهل و نادانی مبارزه کند. لذا پیامبر سریعاً به مسجد می‏آیند، به بالای منبر تشریف می‏برند و می‏گویند: «این خسوف و کسوف نشانه‏های خداست و برای مرگ و زندگی کسی خود را نشان نمی‏دهند. هنگامی که ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی پدید آمد نماز برپا دارید.»

شما حساب کنید، ۱۴ قرن پیش که مردم از جهت علمی نمی‏دانستند دلیل ماه‏گرفتگی و خورشید گرفتگی چیست، خیلی راحت بود که پیامبر سکوت کنند و با سکوت خویش این باور را تایید کنند، یعنی آن‏چیزی که در اصطلاح فقهی به عنوان تقریر محسوب می‏شود. اما حتی پیامبر نیامدند سکوت کنند که تقریر و تایید محسوب شود، بلکه به شدت با آن باور خرافاتی مبارزه کردند.

یعنی وظیفه‏ی رهبری جامعه این است که پیش‏قدم بشود در مبارزه‏ با خرافات و جامعه‏ای که بناست به سمت جامعه‏ی توحیدی حرکت کند تا بلکه از این خرافات تهی شود.

ولی استفاده از مفاهیم مهدویت‏گرایی و امام‏زمان گرایی، در دولت نهم و دهم کم‏سابقه نبوده و قبلاً هم چنین استفاده‏هایی صورت گرفته است. چرا الان در پی انتشار مستند «ظهور نزدیک است»، اعتراض روحانیون صورت بیرونی گرفته است؟

این اعتراض‌ها از سمت دو گروه انجام می‏گیرد؛ یک گروه کسانی هستند که به کل این داستان معترضند. گروه دوم به بخشی از این داستان معترض هستند. یعنی به بخشی که به شعیب ابن‏صالح و دیگران مربوط می‏شود.

اگر دقت داشته باشید، برخی فقط به تطبیق شخص شعیب به آقای احمدی‏نژاد اعتراض دارند و در موارد دیگر سکوت می‏کنند. به این معنا که معترضند چرا شما وارد مسئله‏ای شده‏اید که قبلاً در انحصار ما بوده است و شما هم خود را جزو یاران و نزدیکان ظهور قرار می‏دهید، در حالی‏که فقط این ما بودیم که جزو نزدیکان و یاران ظهور بودیم.

بخش دیگری از اعتراضی که در جامعه می‏شود، به کلیت موضوع برمی‌گردد. یعنی به ابتذال کشاندن و پیش‏ پا افتاده کردن مفاهیم مذهبی و تعیین مصداق‌هایی که هیچگونه قطعیتی ندارند.

به‏نظر می‏رسد در سال‏های اخیر این امر به صورت روندی عادی درآمده است. یعنی دولت به دلیل ضعف‏ها، ناتوانایی‏ها و ناکارآمدی‏هایی که دارد و با توجه به این‏که از جهت پشتوانه مشروعیت مردمی تحت بحران قرار دارد، برای جذب آرای برخی از طبقات جامعه، طبقات مذهبی و طبقات باوردار مذهبی، تلاش دارد به گونه‏ای به خود تقدس ببخشد. یعنی برای جبران آن مشروعیت از دست رفته و زیر سئوال رفته و تحت بحران قرار داده شده، به گونه‏ای برای خویش مشروعیت‏سازی کند.

در این ماجرا صحبت از سید خراسانی شده و برخی آن را به مقام رهبری تطبیق داده‏اند. ماجرای سید خراسانی چیست و چرا این بحث، علاوه بر بحث شعیب ا‏بن‏صالح، که اشاره کردید، به رهبری جمهوری اسلامی تطبیق داده می‏شود؟ برخی مانند آیت‏الله مصباح هم اعلام کرده‏اند که مقام رهبری از سید خراسانی بالاتر است.

در روایات داریم که سید خراسانی، فردی از بنی‏هاشم است که از خراسان قیام می‏کند و به مناطقی در کوفه می‏رسد. در آن‏جا پیروز می‏شود و در نهایت هنگامی که امام مهدی ظهور می‏کنند، ایشان به سپاه امام می‏پیوندند و در رأس این سپاه این سید خراسانی همین آقای شعیب ابن‏صالح هست. در برخی از احادیث دیگر مرتبط با علایم ظهور، از فردی به نام یمانی نام برده شده است و گاهی نام شخصیت دیگری به نام نفس زکیه ذکر شده است، و قیام و حرکت این شخصیت ها، به عنوان مقدمات و نشانه‌های ظهور مطرح شده است.

در طول تاریخ شاهد این نکته هستیم که قبلا نیز اتفاق افتاده است. برخی از افرادی که در رأس قدرت بوده‏اند و احیاناً نیرو و بازویی نظامی داشتند، از طرف هواداران‏شان به نام یکی از این افراد مشهور که در احادیث آمده، تطبیق داده شده‌اند، تا علاوه بر مشروعیت نظامی، مشروعیت مذهبی هم داشته باشند.
شاید شایسته‏تر این باشد که خود کسانی که به این افراد تطبیق داده شده‏اند، وارد عمل بشوند و با تأسی از شیوه پیامبر خداوند، خود آن‏ها این مسئله را در جامعه روشن کنند و از سوءاستفاده‏های سیاسی از این مسئله در جامعه پرهیز کنند.