بیثباتی در مدیریت و شمشیرها را از رو بستهاند از موضوعهای سرمقاله روزنامههای بامداد امروز ايران است.
بیثباتی در مدیریت
سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «يک عزل ناتمام و سه تأسف و توصيه» در مورد کنارهگيری حيدر مصلحی از وزارت اطلاعات و مخالفت آيتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی با آن است.
نويسنده سرمقاله تهران امروز نوشته است: «هرچند از ماهها قبل از اختلافنظر آقای احمدینژاد و وزير اطلاعات بر سر برخی موضوعات سخنهايی شنيده میشد اما رويداد چند روز پيش مبنی بر عزل وزير اطلاعات در قالب استعفانامه حجتالاسلام حيدر مصلحی با چند تأسف و توصيه همراه است. البته ورود بههنگام مقام معظم رهبری ضررها و عواقب ناگوار اين ماجرا را به حداقل تقليل داد اما وظيفه نخبگان و رسانهها و صاحبان فکرو قلم اين است که با تبيين منصفانه و دقيق مسئله از تکرار وقايع مشابه جلوگيری کنند.»
در بخشی از اين سرمقاله آمده است: «براساس قانون اساسی، عزل و نصب وزيران با رئيسجمهور است. اما رئيسجمهور در نصب وزيران به رأی اعتماد نمايندگان مجلس شورای اسلامی نياز دارد و در عزل و نصب چند وزير، عرف سياسی در جمهوری اسلامی ايجاب میکند نظر و ديدگاه مقام معظم رهبری استفتا شود و همواره روسای جمهور به اين عرف سياسی که شأنی همپای قانون دارد پايبند بودهاند. اين وزيران عبارتند از امور خارجه، اطلاعات، کشور و دفاع.»
در ادامه سرمقاله میخوانيم: «از پيامدهای ناگوار اين طرز برخورد با وزيران و مسئولان کشور برداشت و ارزيابی منفی افکار عمومی از اين شيوههاست. شهروندان حتی اگر به مسئولان خود نقد و حتی اعتراضی داشته باشند، هيچگاه به تخفيف و تحقير و نقض کرامت انسانی آنها راضی نمیشوند و خواستار رعايت حقوق آنها در حوزههای مختلف هستند. چنانکه در مواقع تاريخی مختلف آحاد ملت بهويژه گروههای مرجع با برخی رفتارهای افراطی در قبال مديران کشور با دلايل و انگيزههای مختلف مخالف بوده و نه تنها با افراطيون و غوغاسالاران همراهی نکردند بلکه اين رفتارها را به نقد نيز کشيدند.»
نويسنده سرمقاله ادامه داده: «وقتی عزل و نصب مديران کشور تابع شاخصها و متغيرهای شفاف و تعريف شدهای نباشد و عوامل پنهان و سليقهای و باندی و خطی و احساسی در آن دخيل باشد، اولين پيامد اين مسئله القای بیثباتی در مناصب مديريتی است و همه میدانيم که اين حس بیثباتی چه نتايج ويرانگری در خدمت رسانی به مردم دارد. وقتی مدير به ثبات شغلی و کاری خود اطمينان نداشته باشد اساساً تفکر جسارت در تصميمگيری، برنامهريزی و آيندهنگری و پيشرفت در امور را کنار گذاشته و تمام هم و غم خود را صرف راضی نگه داشتن مقام مافوق خود به هر قيمتی میکند و نظام چاپلوسی و خودشيرينی مديريتی شيوع میيابد.»
شمشیرها را از رو بستهاند
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «از بهارش پيداست» در مورد رقابت بین اصولگرایان سنتی و حامیان احمدینژاد در انتخابات مجلس نهم است.
در سرمقاله روزنامه ابتکار آمده است: «چند روز پيش، وزير کشور از برگزاری انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی در اواسط اسفندماه سال جاری خبر داد. برايناساس، مردم و گروههای سياسی کشور، کمتر از ١١ ماه ديگر، اولين انتخابات سراسری پس از رأیگيری جنجالی دوره دهم رياستجمهوری در خرداد ۱۳۸۸ را شاهد خواهند بود. نشانهها برای پيشبينی روزهای سخت پيش رو يکی و دوتا نيست اما اعلام زمان برگزاری انتخابات بهتنهايی کافی است تا از همين حالا بگوييم سالی که در پيش داريم، سال آرامی در عرصه سياست نخواهد بود.»
اين سرمقاله افزوده: «بر عکس دورههای گذشته، غيبت اجباری اصلاحطلبان در اين دوره، فراگيرتر از هميشه است و رقابتهای سياسی برای مجلس بعدی، در اوج بیخبری از اين جناح هميشه رقيب آغاز شده است اما با اين همه، شواهد برای شکلگيری رقابتی داغ در اسفند ۹۰ به اندازه کافی موجود است. رقابتی که سرمنشأ آن، شکاف و انشعابی است که از سه چهار سال قبل کليد خورده و روزبهروز آشکارتر شده است.»
در ادامه سرمقاله آمده است: «در اوج يارکشیها و رايزنیهای اوليه و سبک و سنگينکردنهای دو جريان فعال اردوگاه اصولگرايان، ناگهان بمبی خبریسياسی منفجر شد و اينبار همهباهم غافلگير شدند: مصلحی از وزارت اطلاعات رفت و ساعتی بعد به دنبال مخالفت رهبر انقلاب، مصلحی در وزارت اطلاعات ماندگار شد. خبر اول، چيزی شبيه برکناری ناگهانی متکی از وزارت امور خارجه در دولت دهم يا برکناری پورمحمدی و محسنیاژهای و صفارهرندی از دولت نهم و تکميل پروژه پاکسازی دولت از سنتیهای اصولگرا بود و خبر دوم چيزی شبيه لغو حکم معاون اولی اسفنديار رحيممشايی با حکم حکومتی رهبر انقلاب. بهعبارتديگر در کمتر از دو ساعت از يک روز کاری سال ۹۰، فشردهای از همه وقايع جنجالی کابينه در طول شش هفتساله دولت نهم و دهم اتفاق افتاد.»
نويسنده سرمقاله ادامه داده: «در طول دو روز گذشته، دو طيف تندروی اصولگرا، يعنی حاميان دوآتشه و منتقدان سرسخت دولت، به بهانه ماجرای اخير شمشير را برای هم و برای کليت جريان اصولگرايی از رو بستند. سايتها و رسانههای منتسب به دو طيف به خط مقدم آتشبازی لفظی دو گروه عليه هم مبدل گرديد. حاميان منتقدان را جريان زيادهخواه و دروغپرداز و اقتدارگرا ناميدند و درمقابل، منتقدان برخی از حاميان را عناصر مسئلهدار، باند نفوذی، سناريونويسان اختلافافکن و مصداق بارز بينالغی نام نهادند. دراينبين و به سياق هميشه و همچون همه دعواهای تندروهای دو سر جريان اصولگرايی، اعتداليون سنتی ميانه کار را بهدست گرفتند و تا شفافترشدن اوضاع، درصورت لزوم يکی به نعل و يکی به ميخ زدهاند. با کنار هم گذاشتن همه آنچه در ١٥ روز اول کاری سال و دهه ۹۰ گذشت، بيراه نيست اگر بگوييم که سياست ايرانی سال سختی را در پيش گرفته است و اوضاع و احوال سال ٩٠، از همين حالا قابل پيشبينی است؛ چراکه سالی که نکوست، از بهارش پيداست.»
ساير مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه مردمسالاری با عنوان «وزنکشی انتخاباتی در اردوگاه راست»
سرمقاله امروز روزنامه دنيای اقتصاد با عنوان «بانک مرکزی و اهداف بلندمدت اقتصادی»
با سلام
داستانی در رشته مدیریت و بین کسانی که به نحوی با علم مدیریت سر و کار دارند گفته میشود که در مورد حکومت خودکامه و بی کفایت ج.ا. مصداق دارد. همانطورکه تا کنون دیده ایم یکایک کسانی که روزی به عنوان حدمتگزار صدیق و فرزند انقلاب مفرفی میشدمد سرانجام مثل مهره سوخته با آنها رفتار شد و سرانجام یا نابودشدند، یا فرار کردندو یا درحصر خانگی باقی ماندند ودیگر نامی از آنها شنیده نشده و نمی شود.
اما داستان مذکور چنین است. یکی از مدیران یک موسسه دولتی نسبتا عریض و طویل وقتی به پایان عمر مفید خود رسی و بایستی جای خودرا، به علت بی کفایتی یا بی نتیجه بودن کارهایش، به سلف خود میداد در روز خدا حافظی و معرفی مدیر جدید دست در جیب خود کرد و دوتا پاکتسربسته از جیب خود بیرون آورد و آنها را به دست مدیر جدید داد و به او توصیه کرد که اگر در حین مدیریت با مشکلی لاینحل روبرو شود (که خواه نا خواه خواهد شد) می تواند پاکت شماره 1 را باز کندو از محتوای آن استفاده کند. پس از مدت کوتاهی مدیر جدید دست به چند اقدام فوری زد و لی به زودی با یک بن بستروبرو شد و نمی دانست چه باید بکند. در همین هیرو ویر یادش به پاکت ها افتاد و پاکت اول را از کشوی میزش در آورد و یاداشت کوتاهی را که در آن بود خواند. مدیر قبلی در یاداشت نوشته بود اگر با مشکلی لاینحل بوبرو شدی آنرا به گردن من (مدیریت قبلی) بینداز. مدیر جدید که فکر می کرد راه حلی خوبی است شروع کرد به ملامت و سرزنش کردن مدیر قبلی و بدین منوال برایمدتی خر خویش را از پل گذراند. اما مشکلات یکی یکی پیش می آمدند وسرانجام کاربه جایی رسید که دیگر ملامت کردن مدیریت قبلی کارآیی نداشت. اینبار مدیر یادش به پاکت شماره 2 که مدیر قبلی به او داده بود افتاد و با خوشحالی اکت را از میزش بیرون آورد و در آن یاداشت کوتاهی نوشته بود " حالا زمان آن رسیده که شما هم مثل بنده دوتا پاکت را آماده کنید".
حالا نوبت آقای احمدی نژاد است که از سوار خد ملانصرالدین پیاده شود و افسار آنرا به دست سید علی بدهد تا ایشان آنرا "یا علی گویان" به دست مدیر بعدی بسپارد البته اگر فرصتی باقی باشد. آقایاحمدی نژاد هم میتواندد یکی از سه تا شق یادشده را انتخاب کنند یا به خارج بروند و یا نانه نشین شوند و یا خود را از یک چرثقیل بیاویزند.
به امید بیداری ایرانیان
کاربر مهمان / 20 April 2011