اکبر فلاحزاده – آرتور میلر نمایشنامه «شکار جادوگران» را سال ۱۹۵۳ منتشر کرد. از این نمایش چند ترجمه به فارسی وجود دارد و آن را با عنوان «ساحرهسوزان» هم ترجمه کردهاند. اجرای مجید جعفری در تهران ترجمه اخیر این نمایشنامه را منبا قرار داده است. دو فیلم هم بر اساس این نمایش ساخته شده که فیلمنامه یکی از آنها را ژان پل سارتر نوشته است.
داستان نمایش مربوط به ماجرایی است که در سال ۱۶۹۳ در روستای «سالم» واقع در ایالت ماساچوست آمریکا میگذرد. امروزنام «سالم» دنور است و نزدیک بوستون قراردارد.
کشیشی به نام ساموئل هریس دختر و نوههایش را همراه چند تا از دوستانش در هنگام اجرای یک مراسم جادویی غافلگیر میکند. بچهها برهنه در حال رقص جادویی به نوای ساز سیاهان بودهاند. بچهها که یکه خورده و ترسیدهاند، خودشان را به بیهوشی میزنند تا توجیهای برای نجات خود بیابند. چون بیماری بچهها توسط پزشکان بهعنوان نوعی بیماری عجیب تشخیص داده میشود، آن را به جنزدگی و جادوگری مربوط میکنند. کار به محاکمه میکشد و بچهها برای تبرئه خود دیگران را به جادوگری متهم میکنند.
دهها نفر از متهمان بعد از شکنجه و اعتراف، به حکم کلیسا سوزانده میشوند. این نمایش در بحبوحه ترور مک کارتیسم در آمریکا، زمانی که روشنفکران و هنرمندان به داشتن عقاید کمونیستی متهم میشدند و وادار میشدند همکارانشان را لو بدهند، منتشر شد، اما پیشزمینه تاریخی آن، تعقیب جادوگران و ساحرگان در قرون وسطی است.
جادو و جادوگران در گسترهی تاریخ
پیشگویی و جادوگری همیشه مذموم نبودهاند. جادوگران در واقع آغازگر دین بودهاند. انسان در مراحل نخست شناخت از طبیعت ناشناخته، ترس از تاریکی، رعد و برق و حیوانات درنده را با رقصهای جادویی فرومینشاند و در همان حال میکوشید با همین رقصها، که رفته رفته به آیین تبدیل شدند، قوای ناشناخته طبیعت پیرامون را رام یا آرام کند. نقش حیوانات بر دیواره غارها با اندیشه تسخیر روح آنها، و شکار خود آنها در طبیعت با مراسم جادویی صورت میگرفت. شکار و جادو لازم و ملزوم هم بودند وجادوگری فن زندگی بود و جادوگران از مردم جدا نبودند. آنان سروران قوم و مورد احترام انسانهای اولیه بودند. نخستین پزشکان نیز همین جادوگران و پیشگویان بودند.
نمایشنامههای کلاسیک یونان هم برخورد مثبتی با پیشگویان دارند و پادشاهان در عهد باستان با پیشگویان مشورت میکردهاند و جادوگران، شعبده بازان و خوابگزاران مورد اعتماد پادشاهان بودند. با پیدایش ادیان بزرگ جادوگری به حاشیه رانده شد و کسب و کار جادوگران کساد شد. اما فاجعه جادوگری از آنجا آغاز شد که جادوگران رقیب دین و عامل انحراف معرفی شدند و به رابطه با شیطان متهم شدند. در کتاب عهد عتیق جادوگری نکوهش شده و مؤمنان از رابطه با آنها پرهیز داده شدهاند، با این وجود در سالهای نخست گسترش دین یهود و دین مسیح، جادوگران مورد تعقیب قرار نمیگرفتند. تعقیب آنها در اروپا در قرون وسطی شروع شد و تا اواخر قرن هفدهم ادامه یافت. عصر روشنگری در قرن هجدهم به تعقیب جادوگران در اروپا پایان داد. نخستین محکومیتها به جرم جادوگری با پیدایش دادگاههای تفتیش عقاید آغاز شد. در ابتدا هم هدف اصلی تفتیش کلیسا، کفر و ارتداد بود، نه جادوگری. کلیسا جادوگری را جرم قابل تعقیب نمیدانست. پاپ الکساندر چهارم طبق فرمانی در سال ۱۲۶۰ میلادی دستگیری جادوگران را فقط در صورت داشتن شاکی خصوصی مجاز میشمرد. او نیز مانند دیگر رهبران کلیسا الویت را به مبارزه با کفر و ارتداد میداد. در اروپای مرکزی بیشترین قربانیان تعقیب جادوگران و ساحرگان از زنان بودند. اما در شمال اروپا بیشتر مردان جادوگر تحت تعقیب قرار میگرفتند. آمار دقیقی ازتعداد قربانیان وجود ندارد. مورخان تعداد آنها را بین دها و صدها هزار نفر تخمین میزنند.
تعقیب و شکنجه و محاکمه جادوگران
در اروپا جادوگران از سال ۱۴۵۰ تحت تعقیب قرار گرفتند. تعقیب آنها در جریان جنگ سی ساله (۱۶۴۸- ۱۶۱۸) افزایش چشمگیری پیدا کرد. جنگ موجب مرگ و میر، از بین رفتن مزارع و مراتع و گسترش بیماریهای واگیر شد. گذشته از جنگ، سرمای وحشتناک نیز جان مردم را به لب رساند و آنها را به جان هم انداخت. مردمی که علت بلایا و راه مقابله عاقلانه با آنها را نمیدانستند، یقه اقشار ضعیفتر از خود را گرفتند و آنها را به جادوگری متهم کردند و مسبب بدبختیهاشان دانستند. آنها با کشتن این به اصطلاح جادوگران میکوشیدند بلا و بیماری مرگ و میر را از خود بتارانند. بیشتر افراد فقیر به جادوگری متهم میشدند. اما دانشمندان و هنرمندان هم مصون نبودند. از جمله مادر ستارهشناس معروف کپلر در سال ۱۶۱۵ به جادوگری متهم و زندانی شد و تنها با یکسال دوندگی پسرش و وساطت افراد بانفوذ از حبس آزاد شد. شرایط حبس متهمان وحشتناک بود. آنها با انواع و اقسام وسایل به شیوههای دهشتناکی شکنجه میشدند تا به جادوگری اعتراف کنند. شکنجهها چنان شدید بود که تقریباً همه متهمان اعتراف می کردند. آنها بعد از اعتراف سوزانده میشدند. متهم کردن مردم به جادوگری به سند و مدرک چندانی نیاز نداشت. کافی بود بعد از دستگیری، یک خال روی پوست بدن متهم مشکوک جلوه کند، تا اتهام ثابت شود و متهم نگونبخت، وابسته به شیطان انگاشته شود. تعقیب جادوگران در دهکده «سالم» در ایالت ماسوچوست آمریکا ابعاد خطرناکتری هم به خود گرفت، چون در آنجا حتی بچهها نیز قادر بودند بزرگترها را به جادوگری متهم کنند.
مقاومت در برابر احکام ارتجاعی کلیسا
تعقیب و محاکمه و اعدام مردم تحت عنوان «جادوگری» فقط کار کاتولیکها نبود و پروتستانها در بسیاری موارد کاسه داغتر از آش بودند. عجیب اینجاست که حتی متفکران و مصلحان بزرگ کلیسا چون کالوین و لوتر نیز از طرفداران تعقیب جادوگران بودند و بهخصوص لوتر در این مورد سماجت به خرج میداد و خواهان مبارزه پیگیر با جادوگران برای تطهیر دین بود. با این حال مقاومت در برابر احکام ارتجاعی کلیسا هم کم نبود، و بودند کشیشانی که با این امر مخالفت میکردند.
پیشرفت چشمگیر علم از یک سو، و تابش آفتاب روشنگری قرن هجدهم با انتشار اندیشههای فیلسوفانی مانند دیدرو، روسو و ولتر بر سیاهچالهای فکری قرون وسطی، به تعقیب جادوگران در اروپا پایان داد. با این حال «جادوگران» در نقاط دیگر از جمله در آمریکای لاتین، آسیای جنوب شرقی و آفریقا همچنان تحت تعقیباند. در سالهای ۱۹۶۰ در این کشورها به اندازه قرون وسطی در اروپا مردم به جرم «جادوگری» به قتل رسیدند. قتلها همچنان ادامه دارند. از جمله در تانزانیا در سالهای ۱۹۹۰ دویست مورد قتل به اتهام جادوگری گزارش شده است. در نیجریه، بنین و کنگو نیز مردم بیماری همه گیر ایدز را کار شیطان میدانند و حتی بچهها را به داشتن رابطه با شیطان و دست داشتن در اشائه ویروس شیطان متهم میکنند.
اقتباس نمایشی آرتور میلر
آرتور میلر در نمایش «شکار جادوگران» یا «ساحرهسوزان» یک حادثه واقعی را دستمایه قرار داده و بر یک داستان عشقی متمرکز شده تا تحجر و خشکاندیشی را محکوم کند:
دختری به نام ابیگالی با یک کشاورز متأهل به اسم پروکتور رابطه دارد. برای تسخیر کامل معشوق و رها شدن از دست همسر او، ابیگالی با چند تا از دختران روستا شبانه در یک مراسم جادویی شرکت میکنند و برهنه دور آتش میرقصند و از خود بیخود میشوند. ماجرا لو میرود و دختران که بهشدت ترسیدهاند، و با دوا – درمان خوب نمیشوند، به جنزدگی و رابطه با شیطان متهم میشوند. اهالی این روستا از مهاجران پوریتانیست بودند. آنها که بسیار متحجر بودند، رقص و آواز و حتی کتاب خواندن را ممنوع کرده بودند، تا اتصالشان به خدا بیواسطه و خالص باقی بماند. اهالی این روستا که از حادثه پیش آمده وحشت زده شده بودند، عقلشان به حل و فصل ماجرا قد نمیدهد. از این رو شتابان یک کشیش از ناحیه به منطقه میآورند تا حادثه را بررسی کند. این کشیش که از متحجران کلیساست، صدها نفر را بازداشت میکند و به بازجویی میکشد. در محیطی از ترور و وحشت، مردم برای رهایی خودشان، همسایگان و دوستانشان را عامل شیطان معرفی میکنند. از جمله دستگیرشدگان ابیگالی است که رقیب عشقیاش الیزابت همسر پروکتور را به رابطه با شیطان متهم میکند. الیزابت دستگیر میشود. پروکتور که قصد رهایی همسرش را دارد، خود نیز به دام میافتد و دستگیر میشود. مطابق روایت تاریخی، ابیگالی که دیگران را لو داده و با بازجویان همکاری کرده، بعدها موفق میشود که از زندان بگریزد. اما عده زیادی بعد از اعتراف به گناه، اعدام شدند. مورخان تعداد اعدام شدگان را نوزده تن میدانند. از این گذشته چند زندانی هم در هنگام اعترافگیری جان دادند. از جمله اعدام شدگان پروکتور است که حاضر نمیشود در لو دادن دیگران شرکت کند. او بنا بر وجدان و اخلاق انسانی از خودش و از همسرش دفاع میکند و سربلند به دار کشیده میشود. مطابق برخی اخبار، ابیگالی که از زندان میگریزد، بعدها به فحشا کشیده میشود.
رسوایی مککارتیسم
تقریباً سه قرن بعد، همین ماجرا، این بار به اتهام فعالیت ضد آمریکایی و رابطه داشتن با اجانب وکمونیستها در آمریکا به راه افتاد. در زمان ریاست جمهوری ترومن که جانشین روزولت شده بود، در اوج جنگ سرد، یک سناتور به غایت محافظهکار به نام جوزف مک کارتی در یک کمیته فرعی سنا مأمور رسیدگی به فعالیتهای مخرب ضد آمریکایی شد. او صدها نفر را بازداشت کرد و بهطرزی بیرحمانه مورد بازجویی و شکنجه روحی قرار داد. بازداشت شدگان درست مانند متهمان به رابطه با شیطان در قرون وسطی، در صورتی آزاد میشدند، که «اعتراف» میکردند، و دوستان «فریب خورده و منحرف» خود را لو میدادند.
عده زیادی از هنرمندان، روشنفکران و نویسندگان از جمله چارلی چاپلین، توماس مان و برتولت برشت مورد بازجویی قرار گرفتند. خود آرتور میلر نیز جزو بازداشتشدگان بود. روشنفکران در برابرآزمونی قرار گرفتند که ناگزیر باید انتخاب میکردند. عدهای از هنرمندان از جمله کارگردان معروف الیا کازان به همکاری با کمیته تحقیق پرداختند، اما عده بسیار دیگری از جمله آرتور میلر بر اصول انسانی خود پای فشردند.
هنرمندان زیادی که نامشان در لیست سیاه بود از کار اخراج شدند یا به سایر کشورها مهاجرت کردند. عده کمی از نویسندگانی که نامشان در فهرست سیاه آمده بود نیز توانستند با استفاده از نام مستعار یا نام اشخاصی دیگر نوشتههای خود را به فروش برسانند. از جمله این افراد برنارد گوردون نویسنده فیلمنامه «ال سید» بود که مجبورشد با نامهای مستعاری چون ریموند تی مارکوس به نوشتن فیلمنامه ادامه دهد.
کمیته ترور مک کارتی چند سالی به کار ادامه داد، تا اینکه پایمردی روشنفکران از یک سو، و پخش برنامههای افشاگرانه تلویزیونی، افکار عمومی آمریکا را بیدار نمود و مککارتی را رسوا کرد. یکی از این برنامههای تلویزیونی برنامه مستندی بود که روزنامهنگار معروف مارو اجرا میکرد و تناقضهای اتهامهای مک کارتی را افشا مینمود. در تاریخ دوم دسامبر ۱۹۵۴، سنای آمریکا رسماً قطعنامهای را تصویب کرد که ضمن آن مک کارتی را به خاطر رفتار ناشایست در مقام یک سناتور توبیخ و محکوم میکرد. خود مککارتی نیزچند سال بعد ازآن، در سال ( ۱۹۵۷) به علت افراط در مشروبخواری درگذشت.
گذشته از نمایشنامه «جادوگران شهر سالم» آرتور میلر، چندین نمایشنامه، رمان و فیلم سینمایی نیز در آمریکا به مککارتیسم پرداختهاند. از جمله فیلم دیدنی جرج کلونی به نام «شب بخیر و موفق باشید» که در سال ۲۰۰۵ رسوایی مککارتیسم را بر پرده سینماها آورد.
احسنت.
بعد از خواندن این نقد تازه متوجه منظور آرتور میلر شدم که چه می خواهد. خیلی خوب تشریح کرده اید.
sahar / 02 November 2011
عالی. واقعا لذت بردم. هر چند که اینجا از تعقیب و فاجعه حرف است. همیشه به بهانه ای انسانها تحت تعقیب بوده اند.
کاربر مهمان / 01 December 2011
مک کارتیسم یکی از ننگین ترین برهه های تاریخ آمریکاست . آمریکایی که همیشه مدعی دمکراسی و آزادیه، خیلی از آزادیخواهان را به محاکمه کشاند . فکر می کنم آرتور میلر با این نمایشنامه بهترین پاسخ رو به نظام سلطه گران داده.
کاربر مهمان / 16 March 2012
“جادوگران در واقع آغازگر دین بودهاند” در حقیقت هم همینگونه است. دین و جادو و خرافات بهم دیگر پیوند خورده اند. این نمایشنامه آرتور میلر همیشه تازه میماند . حوادث آن مربوط به قرون وسطی است ولی به کشور خودمان هم شباهت دارد،
کاربر مهمان / 18 September 2012