مهری جعفری – در شعرهای مجموعه «گم شده در اتاق» کلمهها، فضای شعری مشترکی را ایجاد میکنند که بدون توجه به نحوه انتخاب آنها و شاید بتوان گفت بدون بررسی زمینههای مشترکی که انتخاب این کلمه و ترکیبها را توجیه میکند و نهایتا به ایجاد این فضای شعری مشترک میانجامد، نتوان به منطق درونی ساختار این شعرها دست یافت.
به زمین فکر میکنم
و لذت یک لیوان چای زیر آسمان
…..
یک گام بالاتر،
همه چیز میزان میشود
دود و شراب و پلکهایی که فرو میافتند
….
آنچه که در میان اجسام و آدمها میگذرد و سازههای زیرین شعر را در گذر از ابژههای بیرونی شکل میدهد، در درون کلمهها و ترکیبهایی فشرده هستند که با انتخاب شاعر قرار است به بازسازی هنری بینجامند. شاید نتوانیم این واقعیت را انکار کنیم که نوع کلمات و ترکیبات به کار گرفته شده در یک شعر، میتواند نمایی از توانمندیهای آن را و امکان گسترش متن را در ذهن مخاطب نشان بدهد.
در مجموع چینش کلمات وگاه حروف، مخاطب یک شعر را به فرم و زبان شاعرانه شعر میرساند و – یا هرگز نمیرساند – و اثر را از زاویه زیباییشناسانه قابل توجه میکند و یا ممکن است ماهیت هنری یک کار را به چالش بکشد.
در شعرهای مجموعه «گم شده در اتاق» کلمهها، فضای شعری مشترکی را ایجاد میکنند که بدون توجه به نحوه انتخاب آنها و شاید بتوان گفت بدون بررسی زمینههای مشترکی که انتخاب این کلمه و ترکیبها را توجیه میکند و نهایتا به ایجاد این فضای شعری مشترک میانجامد، نتوان به منطق درونی ساختار این شعرها دست یافت.
در اصل فرم در شعرهای این مجموعه با هماهنگی ساختمان بیرونی شعر با ژرف ساخت زبان درونی و منطق آن شکل گرفته و به این نحو جهان درونی هر شعر را میسازد.
با بررسی این سرودهها از این زاویه که گفته شد میتوان به چرایی سادگی فرم و زبان این شعرها پاسخ داد؛ در حالی که شاعر گویا در فضای آشنای همیشگی پیرامون خود به دنبال کشف است به کلمات و بیانی بسنده میکند که ذهن مخاطب را هر چه بیشتر بین تخیل و تصویر درگیر کند، از این جنبه فرم این شعرها و زبان شاعرانه آنها به سادگی شکل میگیرد و تصاویر و روایتهای درونی آنها در درون این زبان ساده گسترش مییابد.
کلمهها و ترکیبات این شعرها همه در شکل و ظاهری ساده پدیدار میشوند و با سادگی هر چه بیشتر در کنار هم قرار میگیرند. آنها مثل حلقههای ساده یک زنجیر به هم بافته میشوند و مخاطب را با خود به سمت سرزمین شاعرانه پیش میبرند. سرزمینی که در پیرامون شاعرگاه به شکل اشیا و آدمها عینی است وگاه
مثل حبابی در یک فضای میل و کشش عاشقانه، کاملا ذهنی ظهور میکند.
گاهی که دوستت دارم
موهایت کوتاه است
و چشمهایت قهوه ای
زیر باران ایستادهای
برای اتوبوسی که دیر میآید
تاکسیها میگذرند،
گاهی رعدی
و رگباری
یادت میآید که خیس شدهای
…
انتخاب کلمههای این شعر به گونهی دیگر نمیتوانست باشد؛ آن گونه که این شعر در روایتی ملایم قرار است تصویری بسازد از یک آدم، یک خیابان و یک ایستگاه اتوبوس و فضای بارانی، که مجموعهی همهی این شکلها با جملهی آغازین شعر، مخاطب را داخل روایت ذهنی راوی میکشاند و با استفاده از چند نشانه او را به این باور میرساند که با موجودی زیبا و نه اما خیالی مواجه است.
در نهایت همهی این کلمات ساده اما دقیق، به بازسازی هنرمندانهی زندگی در شعر میانجامند؛ زندگی در این شعرها جریان مییابد و میچرخد وگاه تا سرزمینهای دور، آلپ و آمریکا (شماره ۱۶ ص۳۰) هم پیش میرود و باز هم در جایی حوالی عینیت پیرامون راوی قرار میگیرد که جهان شعر را با نشاطی درونی بپروراند:
سفر دور نیست
جایی حوالی چشمان تو
اتوبانی است که از فرانسه میگذرد
از آلپ تا بندرعباس
میدوم
تاب میخورم روی موهایت
شاید به سادگی بتوان گفت که شاعر این مجموعه توانسته است زندگی را در فضای شعری خود زنده و عینی بازبنمایاند و با کلمات و ترکیباتی ساده و دقیق، به خلق زبانی شاعرانه دست پیدا کند که بازآفرینی فضای پیرامونی شاعر را به شکلی ملموس، ممکن ساخته است.
فضایی که هر چند با استفاده از قدرت تخیل راوی تا دوردستها را هم دربرمی گیرد، اما نهایتاً مخاطب را در دنیای درونی اثر نگاه میدارد و به او امکان کشف میدهد تا آنجا که اسم کتاب نیز گویا نشانهای از درونمایهی این کتاب باشد که «گم شده در اتاق» نام دارد.