ایوُنا نُویسکا ـ دفتر شعر «غزلهای کِریمه» Sonety krymskie بهعنوان سومین کتاب فروست شعر لهستانی به ترجمهی علیرضا دولتشاهی و ایوُنا نُویسکا در انتشارات بال به چاپ رسید. این دفتر دربردارندهی همهی ۱۸ سوناتی است که محبوبترین شاعر لهستان، آدام میتسکیه ویچ (Adam Mickiewicz) در وصف شبهجزیره کریمه سروده است. لهستانیها، آدام میسکیه ویچ را شاعر نابغه میدانند. او پرتأثیرگذارترین شاعر دوران رمانتیسم در لهستان است و اصلاً بزرگترین شاعر لهستانیزبان محسوب میشود.
وقتی که سرنوشت یک شاعر با سرنوشت کشورش یکی میشود
آدام میسکیه ویچ در سالهای ۱۸۵۵-۱۷۹۸ میزیست، یعنی در زمانی که لهستان به دست سه کشور همسایهاش، روسیه، پروس در آلمان و اتریش تجزیه شده بود. زندگی او، مثل زندگی هموطنانش در آن دورهی تاریک، با سرنوشت وطنش که همانا محو شدن لهستان از نقشهی رسمی اروپا بود، پیوند نزدیکی داشت. وارد زندگی پر ماجرای میسکیه ویچ نمیشویم، فقط برای توضیح موقعیت سرودن «سونتهای کریمه» به خبری چند اکتفا میکنیم، مخصوصاً که قسمتی از آن برای فارسی زبانان داستانیست شنودنی.
آشنایی با هگل و گوته
میسکیه ویچ بعد از تحصیلات در رشته ادبیات دانشگاه ویلنیوس که در آن زمان جزو خاک اتحادیه لهستان و لیتوانی بود، به کار تعلیم پرداخت و به انجمن مخفی و روشنفکرانهی دانشجویان و نوجوانان لهستانی پیوست. حکومت سرکوبگر و تحمیلی روسیه تزاری این انجمن زیرزمینی را کشف کرد و اعضای آن را متهم به جرمهای سخت ساخت. میسکیه ویچ در سال ۱۸۲۳ بازداشت و بعد از شش – هفت ماه حبس، به تبعید در داخل خاک روسیه محکوم شد و ورود او را به به سرزمین محبوبش، لهستان و لیتوانی ممنوع اعلام کردند. سالی چند در شهرهای مختلف روسیه بهسر برد تا اینکه در سال ۱۸۲۹ موفق به دریافت گذرنامه شد و از روسیه به غرب اروپا گریخت. مسیکیه ویچ در طی بازدیدش از آلمان، شنونده سخنرانیهای فیلسوف مهم آلمانی هِگِل بود و با شاعر بزرگ دوره رمانتیسم آن دیار، یعنی با گوته آشنایی پیدا کرد. در سال ۱۸۳۲ به پاریس رسید و باقی عمرش را در همین شهر گذراند. آنجا مهمترین اثر خود، حماسه «آقای تادئوش» را سرود، و در فرانسه بود که کرسی استادی ادبیات و زبان اسلاو در کولژ دِ فرانس (Collège de France) را بهدست آورد.
سفر به ترکیه و ابتلا به بیماری وبا
اکثر آثاری که میسسکیه ویچ در خارج از کشور سرود، جنبهی میهنپرستانه و حالت تأسف برای لهستان نابودشده دارد. آخر سر او به این نتیجه رسید که با شعر و کلمه به میهن و هم میهنانش خدمت نکند بلکه قلم را به کناری نهاد و برای آزادی لهستان به فعالیت سیاسی پرداخت. در رابطه با این فعالیت و به قصد همکاری در تشکیل لشکر لهستان در خارج از کشور، به ترکیه سفر کرد. قرار بود این ارتش علیه روسیه تزاری برای نجات لهستان از چنگ این قول حریص مبارزه کند. در استانبول میسکیه ویچ دعوت دوست پولدارش را نپذیرفت و سادهزیستی در کنار هموطنان فقیرش را به زندگی مرفه در خانهی دوست ترجیح داد. در همان زمان و در آن شرایط دشوار زیستی بود که به وبا مبتلا شد و سرانجام درگذشت.
تدفین در تبعید و در وطن
پس از درگذشت میسکیه ویچ، لهستانیها موفق نشدند او را در وطناش دفن کنند. چنین بود که شاعر را در فرانسه به خاک سپردند. با این حال در سال ۱۸۹۰ م جسد وی را به پایتخت قدیم لهستان، کراکو، آوردند و در باشکوهترین مزار لهستان، در زیرزمین کلیسای اسقفی قصر واوِل، در کنار شاهان او را مجدداً به خاک سپردند. این مراسم، به تظاهرات بزرگ برای آزادی لهستان تبدیل شد، درست مثل افتتاح مجسمه میسکیه ویچ در شهر ورشو در روز ۲۴ دسامبر سال ۱۸۹۸، یعنی درست ۱۰۰ سال بعد از تولد این شاعر بزرگ. تا امروز هم قبر وی زیارتگاه دوستدارانش است.
سوناتهای کریمه
در سال ۱۸۲۵، در زمان تبعید در داخل خاک روسیه، میسکیه ویچ برای سفر دو سه ماهه به شبه جزیره کِریمه رفت. تحت تأثیر آنچه که با نگاه رمانتیکش آن را جَو مرموز و شاعرانهی شرق میخواند، قرار گرفت؛ علاقه به مشرق زمین و شیفتگی به آن، یکی از خصوصیات دوران رمانتیسم بود. ثمرهی این سفر، مجموعه ۱۸ شعر در قالب سونات است که در وصف کریمه و در بیان دلتنگی شاعر برای وطنش سروده شده است. سوناتهای کریمه در سال ۱۸۲۶ به خرج خود میسکیه ویچ در مسکو به چاپ رسید.
نخستین شعر یک شاعر لهستانی که به فارسی ترجمه شد
کمتر ایرانی خبر دارد که سوناتهای کریمهی میسکیه ویچ، از ابتدا یعنی از نخستین چاپ آن به ایران ربط داشت. چطور؟ به درخواست خود میسکیه ویچ، یکی از سوناتهای این مجموعه، یعنی سونات «چشمانداز کوهسار از دشتهای شهر کازلو» به فارسی ترجمه شد تا در همان سال ۱۸۲۶ همراه با مقدمهی مترجم، در آغاز دفتر سوناتهایش قرار گیرد. این ترجمه، اولین برگردان شعر لهستانی به فارسی در کل تاریخ رابطهی فرهنگی این دو ملت است. مترجم آن شعر خودش را میرزا جعفر توپچیباشی معرفی میکند و به اغلب احتمال استاد زبان فارسی در دانشگاه شرقشناسی شهر پترسبورگ بوده است. اما در اثر کمبود اطلاعات، هویت وی در این سالها کاملاً آشکار نشده است.
از سونات تا غزل
در ترجمهی سونات میسکیه ویچ به فارسی، توپچیباشی قالب شعر را به کلی دگرگون کرد و از سونات، غزلی پرداخت، و به این ترتیب شعری کمحرف و سنجیده، به شعری پرحرف مبدل گشت و شعری که از نوآوری در تصویرپردازی نشان داشت، به قالب یک شعری سنتی با تصاویری متعارف درآمد. ترجمه میرزا جعفر توپچیباشی همراه با ترجمه علیرضا دولتشاهی از همان شعر در غزلهای کریمه در اختیار خوانندگان علاقمند قرار گرفته است.
غزلهای کِریمه
«غزلهای کریمه» Sonety krymskie «کتاب دوزبانهای هست و غیر از ترجمه فارسی سوناتهای میسکیه ویچ، شامل اصل لهستانی اشعار نیز هست. در آغاز کتاب و در مدخل پارهای از سوناتها، در مجموع چهار متن بهعنوان مقدمه آمده است:درآمدی بر کتاب، یادداشت مترجم به اضافهی نخستین ترجمهی سوناتی از میتسکیه ویچ به فارسی که در واقع همان مقالهی چاپ شده در پل فیروزه است با تغییراتی چند و تکملهای بر چگونگی ترجمهی میرزاجعفر توپچی باشی؛ همه به قلم ع. دولتشاهی.
بر خلاف میرزا جعفر توپچی باشی، اینبار علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا قالب سونات را به غزل تغییر ندادند و شکل ثابت چهار بندی و ۱۴ سطری (۴، ۴، ۳ و ۳) آن را کاملاً رعایت کردهاند، اما از قافیه صرفنظر شد. برای اینکه خوانندگان فارسیزبان بتوانند با نگاه شاعر آشنا شوند، تصاویر را به همان شکلی کهذ هست ترجمه کردهاند. این امر موجب شده است که تصویرپردازیهای شاعرانه کمی بیگانه بهنظر آید. با این حال و به را میرزا جعفر توپچیباشیغم آنکه قالب سونات حفظ شد، اما کتاب در مجموع با عنوان غزلهای کریمه منتشر گشت. در پایان میتوان گفت ترجمه سوناتهای کریمه به فارسی، آرزوی شاعر میسکیه ویچ را برآورده کرده است. مثل این است که شمع اندیشه و آرزوهای شاعر که پس از مرگ او خاموش شد، اکنون دوباره افروخته شده باشد.
شناسنامهی کتاب:
غزلهای کریمه
آدام میتسکیه ویچ
برگردان از لهستانی علیرضا دولتشاهی و ایوُنا نُویسکا
تهران ۱۳۸۹، انتشارات بال