در حال حاضر چین بزرگترین قدرت صنعتی دنیا محسوب میشود. صنایع آمریکاییها برای صد و ده سال در صدر جدول بودند، اما حالا چین با سریعترین رشد اقتصادی پس از آمریکا دومین قدرت مالی جهان و بندر شانگهای بزرگترین بندر تجاری دنیا است. اکنون چین صاحب بزرگترین ذخیرهی ارزی در دنیا است. اگر چه آمریکا هنوز از نظر نظامی از همتایان خود جلوتر است، اما چین آیندهی آسیا و رقیب نظامی آمریکا در دهههای آینده خواهد بود. چینیها، آمریکاییها را پشت سر خواهند گذاشت.
حال پس از دوازده سال رهبر چین هو جینتائو، به طور رسمی از آمریکا دیدن میکند. و برای نخستینبار دو دولت با هم در زمینهی مذاکرات هستهای به توافق رسیدهاند. هو جینتائو، رهبر چین دیروز با باراک اوباما در کاخ سفید دیدار کرد.
در چند صدسال اخیر مردم آسیا میبایست با حیرت و حسرت شاهد جهانگشایی اروپاییها و سلطهی نظامی و اقتصادی دنیای غرب بر دنیا باشند. قرن بیست و یکم را اما قرن آسیا مینامند. حالا نوبت آسیا است که شانه به شانهی غرب به پیش برود. قرنی که چین با جهشی سونامیوار میرود تا همهی رقیبها را پشت سر بگذارد.
«کیشوره محبوبانی» Kishore Mahbubani سیاستمدار و روشنفکر اهل سنگاپور که سالها نمایندهی کشورش در سازمان ملل بود، در کتابی پرفروش به نام «قرن آسیا» که در سال ۲۰۰۸منتشر شده، بازگشت آسیاییها به صحنهی قدرت جهانی را به تفصیل مورد بحث قرار داده است.
محبوبانی با انتقاد از سلطهی عمیق اندیشهی غرب محور بر اذهان شهروندان و سیاستمردان دنیای پیشرفته خواهان بازنگری و تعمق جهان غرب در روابط نخوتآمیز و یکجانبه با شرق است.او با تحسین پیشرفتهای اقتصادی چین در مورد افول غرب و ظهور آسیا هشدار میدهد. مجبوبانی معتقد است توسعهی صنعت و تکنولوژی سبب کاهش فقر در قارهی آسیا و رشد طبقهی متوسط شده؛ روندی که همچنان ادامه دارد.
در فاصلهی سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۱ فقر مطلق در آسیای جنوب شرقی بسیار کاهش یافته است. در سال ۲۰۰۶ هنوز نیمی از فقرای جهان در آسیا زندگی میکردند. با محاسبات جدید در سال ۲۰۳۰ تنها یک پنجم از فقیران دنیا در آسیا زندگی خواهند کرد.
به عقیدهی صاحبنظران، نفوذ غرب در آفریقا و آمریکای لاتین با ورود رقیب جدید بهتدریج کاهش مییابد. روابط اقتصادی چین با جهان در حال توسعه در دو دههی اخیر به شدت گسترش یافته و در حال حاضر حجم کمکهای چین به کشورهای فقیر بالغ بر ۱۱۰ میلیارد دلار در سال و حتی بیشتر از کمکهای بانک جهانی به این مناطق است. داد و ستد فرهنگی چینیها در آفریقا هم با آموزش زبان چینی در بعضی از کشورهای آفریقایی آغاز شده است.
دولت و شرکتهای چینی در آفریقا به ساختن تاسیسات مورد نیاز مردم مانند مدارس، بیمارستانها و ایجاد کارخانهها اقدام کردهاند. در عوض مواد معدنی و فلزات مورد نیاز چین از آفریقا تامین میشود. چینیها برعکس دولتهای غربی به سیاست، مسائل داخلی و حقوق بشر در این کشورها توجهی ندارند و به همین علت توانستهاند رضایت رهبران آفریقایی را جلب کنند.
در سال ۱۸۰۰ میلادی کشور چین از نظر وسعت خاک، جمعیت و اقتصاد کشاورزی در دنیا نفر اول بود. و حال به نظر میرسد که آنها عقب افتادگی دویست سال اخیر را به سرعت جبران خواهند کرد.محبوبانی در کتابش بر این نکته تاکید میکند که پس از اعلام استقلال چین در سال ۱۹۴۹ در شصت سال گذشته این کشور درگیر هیج جنگی نبوده است.
او میگوید بهنظر میرسد تنها شرکتهای چند ملیتی در غرب موفق به درک قدرت اقتصادی چین شدهاند و سیاستمداران غربی مثل کبک سرشان را به زیر برف فرو کرده و نمیخواهند چیزی در این مورد بدانند.
کیشوره محبوبانی با ارائه مدارک متعدد در مورد توسعهی سریع اقتصادی- اجتماعی در هند، چین و جنوب شرقی آسیا پیشرفت اقتصادی در این مناطق را مقدمهای برای توسعهی سیاسی و ایجاد حکومتهای دموکراتیک در تمام قاره آسیا میداند.
او با خوشبینی در مورد آیندهی آسیا داد سخن میدهد و با ارج نهادن بر پیشرفت اقتصادی و توسعهی صنعتی اطمینان دارد که مدرنیتهی آسیایی با ویژگیهای اصیل و خاص خود در حال شکلگیری است.
محبوبانی با خوشبینی و درایتی پیشگویانه توسعه و رشد اقتصاد بازار آزاد، علوم و تکنیک، پراگماتیسم، شایندهسالاری، صلح و حکومت قانون را برای آینده این قاره پیشبینی میکند.
چین جدید به رهبری حزب کمونیست در سال ۱۹۴۹ متولد شد، از زمان بازنگری اقتصادی و گزیدن اقتصاد کاپیتالیستی به رهبری تنگ شیائو پینگ در سال ۱۹۷۸ معجزهی اقتصادی در چین به وقوع پیوسته و در یک دورهی زمانی بیست و شش ساله درآمد سرانه این کشور به طور متوسط ۴/۹درصد در سال رشد کرده است.
اکثریت جمعیت فقیر این کشور هنوز در روستاها زندگی میکنند اما آنها به شدت به آینده امیدوارند. در سالهای اخیر درآمد سالانهی مردم چه در شهر و چه در روستاهای چین چندبرابر شده است. خانوادههایی که درآمد سرانهی آنها در دو دههی پیش ۴۶۷ دلار در سال بود، حالا بیش از ۴۳۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارند. این پیشرفتی باور نکردنی برای جوانهای روستایی است که به شهر مهاجرت کردهاند و در کارخانهها کار میکنند. آنها سرانجام خود را از کار طاقتفرسا روی زمین خلاص کردهاند.
روستاییان چینی برای کار در کارخانههای کفش نایک سر و دست میشکنند. اکنون صدها میلیون چینی با استفاده از اقتصاد بازار آزاد صاحب کار و درآمد شدهاند.در سال ۲۰۰۰ تعداد افراد متعلق به طبقهی متوسط ۵۶ میلیون نفر بود. این تعداد در سال ۲۰۳۰ به ۳۶۱ میلیون نفرخواهد رسید.
شکوه و شکایت آمریکاییها اما هم از نفوذ چین در اقتصاد این کشور هر روز بیشتر میشود. آنها میگویند چینیها کار و کاسبی ما را تخته کردهاند. بخشی از کارخانههای آمریکایی در رقابت با صنایع چینی ورشکست شدهاند. آنها نمیتوانند با تولیدات ارزان چینی رقابت کنند.
ون جیابائو، نخست وزیر چین سال گذشته در نیویورک گفت که ما از سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در چین استقبال میکنیم و به آنها این شانس را میدهیم که در سود حاصله از پیشرفت اقتصادی در چین سهیم شوند؛ کاری که در عمل برای آمریکایی ها آسان نخواهد بود.
گسترش روابط تجاری آمریکا با چین اجتنابناپذیر و افزایش نفوذ ابرقدرت جدید در اقتصاد آمریکا برای سیاستمداران این کشور نگرانکننده است. چینیها نه فقط در حوزهی صنعت بلکه در زمینههای دیگری مانند خدمات پزشکی و رفاهی هم در امریکا سرمایهگذاری خواهند کرد.
فرمانداران ایالتهایی مانند میشیگان، ایندیانا و کارولینای جنوبی از شرکتهای چینی با آغوش باز استقبال میکنند.گروهی از سیاستمداران آمریکایی با شک و تردید ناظر این تحولات هستند. آمریکاییها برای صادرات چین به آمریکا موانع قانونی متعددی تصویب کردهاند، مثلاً شرکتهای تولیدکنندهی فولاد ممنوعیت تقریباً صدرصدی برای ورود قطعات تیرآهن از چین را به اجرا درآوردهاند.
حمایت دولت چین از صنایع داخلی و هم موانع قانونی بر سر راه، سرمایهگذاران آمریکایی را هم به دردسر خواهد انداخت. البته این مسئله بدان معنی نیست که آمریکاییها به بازار چین دسترسی ندارند.شرکتهایی مثل اپل، نایک و فورد در چین خیلی فعالاند. بازاری که حتی کمپانی استارباکس و کوکاکولا هم سعی دارند به آن وارد شوند. جنرال موتورز یکی از موفقترین شرکای چین است و یک چهارم ماشینهای ساخته شده توسط این کمپانی در چین به فروش میرسد. این کمپانی پانزده میلیارد دلار در چین سرمایهگذاری کرده است. افزون براین آمریکاییها هواپیما، خودرو و ماشینهای کشاورزی به چین صادر میکنند.
مسئلهی نقض حقوق بشر و فقدان دموکراسی در چین یکی از موضوعات مطرح در روابط دیپلماتیک آمریکاییها و چینیها در دهههای اخیر بوده و اعطای جایزهی صلح نوبل در سال ۲۰۱۰به یک روشنفکر مخالف دولت در این کشور واکنش تند دولت چین را به همراه داشت.
دیروز در جلسهی پرسش و پاسخ رسانهای، باراک اوباما بار دیگر بر حساسیت امریکا نسبت به مسئلهی نقض حقوق بشر در چین و تاثیر این موضوع در مذاکرات میان دو کشور تاکید کرد، اما رهبر چیني، هو جینتائو با وجود تایید معضل نقض حقوق بشر در کشورش، با خونسردی در پاسخ سئوال خبرنگاران، موضوع حقوق بشر در چین را موضوعی داخلی دانست و گفتوگو در این مورد را تنها به شرط رعایت احترام متقابل جایز دانست.
Book: The new Asian hemisphere
The irrisisitable shift of global power to the East
Writer: Kishore Mahbubani
(محبوبانی در کتابش بر این نکته تاکید میکند که پس از اعلام استقلال چین در سال ۱۹۴۹ در شصت سال گذشته این کشور درگیر هیج جنگی نبوده است.)
چین و ویتنام جنگ های در مرز خود هنگام اشغال کمبودیا توسط ویتنام نداشتند؟
کاربر مهمان / 21 January 2011
پس چرا ریس دانا و دیگر چپ ها هنوز از اقتصاد ناکارامد کمونیستی و کوپونیستی دفاع میکند ؟ وقتی چین و روسیه و ویتنام اقتصاد سرمایه داری ( البته هنوز از نوع رانت خور یعنی عوامل حزب کمونیست که سرمایه دار شده اند مثل پاسداران ) را برگزیده اند ؟
آیا چپ روسی ایران عقب مانده ، بنیاد گرا ، سنتی نیست ؟ آیا کشور ما در خطر نیست وقتی اینها فضای روشنفکری و سیاست و انتشارات و کانون نویسندگان و وسایل ارتباط جمعی را انحصاری در کنترل خود گرفته اند ؟ آیا اینها که خط دهنده حکومتیان بنیاد گرا و بیسواد ایران هستند ، ایران را به سوی دوزخی مثل کره شمالی و کوبا نمیبرند ؟
کاربر مهمان CHAPE ROUSI VA KHIANAT BEH IRAN / 23 January 2011