ایرج ادیبزاده – هشتمین ورزشکار ملیپوش ایران، به کشورهای آزاد پناهنده شد. موج پناهنده شدن ورزشکاران تیمهای ملی ایران به کشورهای آزاد، گسترش پیدا کرده و دیگر خبرهای ورزشی در ایران را در سایه قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی مهر، پیام مرادی، قهرمان تیم ملی کاراتهی ایران، روز جمعهی گذشته در پاریس، چند ساعت پس از ورود به پایتخت فرانسه، همراه تیم کاراتهی «صدرای زیرآب»، برای حضور در جام آزاد کاراتهی فرانسه ناپدید شد.
تیم صدرای زیرآب، به نمایندگی از کاراتهی ایران، در این جام معتبر و بینالمللی فرانسه در پاریس شرکت کرده است.
آخرین خبرها حاکی از آن است که پیام مرادی، کلیهی وسایل و از جمله گذرنامهاش را همراه خود برده و هتل محل اقامت تیم کاراتهی ایران را ترک کرده است. به نوشتهی خبرگزاری مهر، تلاش خبرنگار این خبرگزاری برای گفتوگو در مورد ناپدید شدن این ورزشکار اصفهانی، با عابدی، سرپرست تیم اعزامی و سیروس یزدانی، نایبرئیس فدراسیون کاراته که همراه تیم به پاریس آمده است، به جایی نرسیده است.
پیام مرادی هشتمین ورزشکار ملیپوش ایران است که در دو ماه اخیر، پس از سفر با همکاران خود از بازگشت به ایران خودداری کرده و به کشورهای اروپایی یا امریکا پناهنده شده است.
پیشتر دو شمشیرباز تیم ملی ایران به آلمان و فرانسه پناهنده شدند؛ یک ملیپوش جودو و یک ورزشکار رشتهی قایقرانی به آلمان پناهنده شدند.
سه قهرمان ژیمناستیک آیروبیک ایران نیز، در جریان مسابقههای قهرمانی جهان اسپانیا، به آن کشور پناهنده شدند و جنجال بزرگی در محافل ورزشی- دولتی جمهوری اسلامی بهوجود آمد.
محمدحسین ابراهیمی، عضو تیم ملی شمشیربازی ایران در رشتهی «فلوره» که برای حضور در قهرمانی جهان شمشیربازی ۲۰۱۰، از چهارم تا سیزدهم نوامبر (۱۳ تا ۲۲ آبان ۱۳۸۹)، به پاریس آمده بود، پس از پایان رقابتها حاضر به بازگشت به ایران نشد و حالا در انتظار گرفتن پناهندگی از کشور فرانسه بهسر میبرد.
آقای ابراهیمی در گفتوگویی با زمانه، از آغاز کارش در رشتهی شمشیر بازی تا رسیدنش به تیم ملی ایران و دلایل ترک ایران پرداخته است.
من از سال ۱۳۷۴ شمشیربازی را شروع کردم. درسال ۱۳۷۸، به عضویت تیم ملی جوانان ایران درآمدم. حدود ده سال است که عضو تیم ملی جوانان و بزرگسالان ایران در رشتهی فلوره هستم.
شما با تیم ملی شمشیربازی ایران، برای شرکت در مسابقههای قهرمانی جهان، به فرانسه آمدید و بعد به ایران برنگشتید. چرا؟
دلایل خیلی زیادی باعث این موضوع شد که من به ایران برنگردم. اولاً من به عنوان یک ورزشکار حرفهای که چندین سال زحمت کشیدهام، دور از خانوادهام ماندهام و در گذشته خیلیوقتها فقط بهخاطر تمرین و اردوهای تیم ملی از درس و دانشگاه عقب میماندم، چندین سال است از تیم ملی پولی دریافت نکردهام. هربار به بهانهای حق و حقوق من را ندادهاند؛ با اینکه تمام زندگیام را در ورزش گذاشتهام.
سال ۲۰۰۹ در مسابقات قهرمانی جهان در آنتالیای ترکیه، من پس از چند پیروزی، با ورزشکاری از کشور اسراییل بازی داشتم که اجازهی مسابقه به من ندادند. امسال هم در پاریس، در دور نخست، در جدول رقابتهای مربوط به من، یک ورزشکار اسراییلی بود. همانطور که میدانید، بهطور قانونی یک ورزشکار ایرانی نمیتواند با یک ورزشکار اسراییلی مسابقه بدهد. من بهعنوان یک ورزشکار که چندین سال عمرم را صرف ورزش کردهام، الان برای دوسال پیاپی است که نمیتوانم در مسابقات مربوط به رشتهام شرکت کنم و هیچ حق و حقوقی هم دریافت نکردهام.
به همین دلیل، واقعاً دیگر نمیتوانستم این شرایط را ادامه بدهم و تیم را ترک کردم.
ورزشکارهایی که قرار است به خارج اعزام بشوند، وثیقه میسپارند و بعد هم مأمورین حراست جمهوری اسلامی همراه تیم آنها هستند. چطور شد با وجود مشکلاتی که ممکن بود برای خانوادهی شما پیش بیاید، تصمیم گرفتید به فرانسه پناهنده بشوید؟
من قبل از اینکه به فرانسه بیایم، همراه با سه نفر دیگر از دوستان تیم ملی، به اردوی مشترک با تیم ملی اوکراین اعزام شده بودم و بچههای دیگر تیم، از ایران به فرانسه آمدند. یک روز قبل از تمام شدن بازیها، نصف تیم به ایران برگشته بود و بلیت برگشت ما برای روز یازدهم نوامبر بود. شرایط واقعاً غیر قابل تحملی اما برای من وجود داشت که باعث شد چنین تصمیمی بگیرم. یعنی دیگر جایی برایم نمانده بود که بتوانم به ایران برگردم و آنجا ورزشام را ادامه بدهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در کشور دیگری تقاضای پناهندگی کنم و در آنجا به کارم ادامه بدهم.
گفتید که ملیپوش تیم ملی بودید، در اردوهای مختلف شرکت میکردید و نمیتوانستید به کارهای دیگر بپردازید، اما پولی هم دریافت نمیکردید. چگونه زندگیتان را میگذراندید؟
ما پول بسیار کمی دریافت میکردیم که آن هم تقریباً چهارسال یکبار و فقط برای اردوهای المپیک بازیهای آسیایی بود. آن هم پول خیلی کمی بود که شاید خرج ده و یا حتی پنج روز یک ورزشکار هم نباشد. آن هم هربار به دلیلی، مقداری از آن را کم میکردند.
ما لیگ ورزشکاران را هم داشتیم. الان سه سال است که من از لیگ ایران پولی نگرفتهام. هربار رؤسای فدراسیون میگفتند به این یا آن دلیل نمیتوانیم پولتان را بدهیم. مشخص هم نشد که دلیل واقعی آن چیست و این پولها کجا میرود.
در حال حاضر، فشار روی ورزشکاران ملیپوش آنقدر بالاست که میبینیم در چند ماه اخیر، در جاهای مختلف، چندین ورزشکار تیمهای ملی به کشورهای مختلف پناهنده شدهاند. این فشارها بیشتر اجتماعی است یا مسائل ورزشی؟
هردوی آنها با هم است. یعنی همهچیز دست بهدست هم میدهد. مثلاً من به عنوان یک ورزشکار نمیتوانم به دانشگاهم برسم، از آن طرف هم از لحاظ موقعیت اجتماعی، وقتی دورهی ورزشیام تمام شود، نه حقوق بازنشستگی دارم، نه ارگانی که بخواهد از من حمایت کند. همهی اینها فشار است.
خود من چندینبار به دلایل نامعلوم از حضور در تیم خط خوردهام. در چندین دور قهرمانی جهان و قهرمانی آسیا و هربار به دلیل نامشخصی، از تیم خط خوردهام. اینها همه دلایلی است که باعث شده نه تنها من، بلکه سامان طهماسبی به آذربایجان، رحیم سرلک از تیم جودو به آلمان، احسان رجبی از تیم جودو به امریکا، پیمان مرادی از تیم کاراته به فرانسه، و … پناهنده شوند.
اینها همه به دلیل فشارهایی است که از طرف فدراسیونهای ورزشی به ورزشکاران اعمال میشود و آنها مجبور میشوند با ترک خانواده، تیم ملی و تمام چیزهایی که دارند، چنین تصمیمی بگیرند.
شما ورزشکار تیم ملی ایران هستید. الان در ایران وضعیت ورزش بهطور کلی، چگونه است؟
واقعیت این است که ما استعدادهای خیلی خوبی در ورزش داریم، ولی سازمان درستی که بتواند برای ورزش ما برنامهریزی کند، وجود ندارد. ما میتوانیم خیلی بهتر از این باشیم.
متأسفانه الان ورزش ایران وضعیت خوبی ندارد؛ آنهم با تمام آنچه از خوب بودن وضعیت ورزش ایران میگویند. اگر ورزش ایران در شرایط خوبی بود، چرا در طول یکی، دو ماه گذشته، هشت ورزشکار به کشورهای خارجی پناهنده شدهاند. دلیل آن را باید از مسئولین سازمان ورزش پرسید که ادعا میکنند ورزش ما پیشرفت کرده است. به نظر من، ورزش ایران الان در حالت خوبی نیست.
الان در فرانسه، شما به ورزش خودتان ادامه میدهید؟
بله؛ خوشبختانه بعد از دو، سه هفته که به فرانسه آمدم، به یکی از کلوپهای فرانسه رفتم و هماکنون هم با مربی و سرمربی تیم ملی فرانسه که در این کلوپ کار میکنند، تمرین میکنم. همچنین در دو مسابقهی بینالمللی هم از طرف کلوپ شرکت کردهام. شرایط تمرینی خوبی دارم و خیلی بهتر از شرایط تمرین در ایران است.
چشماندازتان برای آیندهی خودتان در این رشته چیست؟
آرزوی من همیشه این بوده که بتوانم برای تیم ملی کشورم مدال کسب کنم و همیشه پوشیدن پیراهن تیم ملی و حضور در آن برایم افتخار بوده است. اما الان دیگر نمیتوانم در تیم ملی ایران شرکت کنم، دوست دارم برای کلوپی که تمرین میکنم، مدال بگیرم یا اینکه در آینده بتوانم مربی موفقی در این زمینه باشم.
جام ملتهای فوتبال آسیا در قطر
کرهی جنوبی گربه سیاه ایران
در جام ملتهای فوتبال آسیا در قطر، هشت تیم مرحله یک چهارم پایانی شناخته شدند که به این ترتیب با هم روبرو میشوند. ژاپن با قطر – ازبکستان با اردن روز بیست ویک ژانویه – ایران با کرهی جنوبی – عراق با استرالیا، روز شنبه بیست و دو ژانویه.
ایران که با سه پیروزی و نه امتیاز، به دور بعدی راه یافته است، برای رسیدن به مربع پایانی باید برای پنجمین بار در جام آسیا با کرهی جنوبی روبرو شود. در حالی که ایران سه پیروزی داشته و یک شکست. افشین قطبی پیشتر گفته بود: «دوست دارم با کرهی جنوبی در فینال روبهرو شوم.»
اما حالا باید در دور یک چهارم با تیمی روبرو شود که شناخت زیادی از آن دارد و زمانی در آسیا به گربهی سیاه تیم ایران مشهور بود.
مرتضی شمس، روزنامهنگار و کارشناس فوتبال در تهران: «آنچه مسلم است، تیم ملی فوتبال ایران، برخلاف انتظار افکار عمومی، بسیار خوب عمل کرد و با دو پیروزی پیدرپی در مقابل تیمهای مطرحی مانند عراق و در دیدار دوم هم با تکگلی که از سمت چپ زد، موفق شد با شش امتیاز، در عمل به صدر گروه خودش برسد. در بازی سوم هم امارات را سه بر صفر شکست داد.
خیلی سخت و دشوار است که دربارهی تیم برنده حرف بزنم، ولی بهنظر من، تیم ایران فوتبال خوبی را ارائه نداده و با توجه به شرایطی که پیش آمده، فقط توانسته از موقعیتهایش استفاده کند. در واقع، تیم ایران ساختار متزلزلی دارد و این بیم و هراس را بهوجود میآورد که ما در در دورهی یکچهارم نهایی برابر کرهی جنوبی با مشکل روبرو شویم. نکتهی دیگر اینکه آقای قطبی گفتهاند دوست دارند با کرهی جنوبی در فینال بازی کنند. نباید فراموش کنیم که در مقدماتی جام جهانی هم وقتی افشین قطبی سرمربی تیم ملی شد، ایشان به عنوان برگ برندهی خودشان این نکته را گفتند که من تیمهای کرهی شمالی و کرهی جنوبی را همچون کف دستم میشناسم. احساس عمومی و اقبال عمومی هم این بود که با توجه به حضور مستمر ایشان در تیم ملی فوتبال کرهی جنوبی، به عنوان یک آنالیزاتور، ما شناخت خوب و جامعی از کرهی جنوبی داشته باشیم.
هرچند در عمل، باز ما موفق نشدیم که در مقابل کره به پیروزی برسیم و از راهیابی به جام جهانی بازماندیم. حال امیدواریم اینبار آقای قطبی خلف وعده نکنند و با کرهی جنوبی، در مرحلهی یکچهارم نهایی، بتوانند سربلند و پیروز بیرون بیایند.»
آخرین پرسشم دربارهی پوشش تیم ملی است که در دو بازی اخیرش، با پیراهنهای قرمز و سفید ظاهر شده است. برخی سایتها و کسانی که همه چیز را سیاسی میبینند، گفتهاند که نپوشیدن پیراهن سبز که یکی از رنگهای تیم ملی ایران است، به دلیل جنبش سبز در ایران بوده است. نظر شما در این زمینه چیست؟
دربارهی اینکه شاید به همان دلیل باشد یا این دلیل مزید بر علت شده باشد، من نمیتوانم اظهار نظر کنم. چون بهواقع، کار همان اهالی سیاست است.
اما باید بهخاطر داشته باشیم، از زمانی که آقای محمد مایلیکهن، بازیکن پیشین پرسپولیس، سرمربی تیم ملی ایران شد، به ناگاه، بنا به میل و درخواست ایشان، لباس تیم ملی کشورمان از حالت نمادینی که نسبت به پرچم کشورمان داشت (یعنی در زمان آقای پرویز دهداری، تیم ملی ما با پیراهن سبز، شورت سفید و جوراب سرخ بازی میکردند) درآمد و پیراهن رسمی تیم ملی کشورمان به تمامی قرمز شد. یعنی پیراهن و شورت و جوراب قرمز شد و پیراهن دوممان هم که به فیفا معرفی شد، یکدست سفید بود.
بهخاطر همین، اگر دقت کرده باشید، طی سالهای گذشته، یعنی طی سه دورهی گذشتهی جام ملتهای آسیا، ما با همین شکل، یعنی پیراهنهای قرمز و یا گاه با پوشش دوممان، یعنی لباس سفید بازی کردهایم. من بعید میدانم که این اتفاقها، به دلیل مناقشات سیاسیای که در داخل کشور بوده، بهوجود آمده باشد. شما بگذارید به حساب تعلق خاطر آقای مایلیکهن به رنگ پرسپولیس و پیراهن قرمز.