مرتضی کاظمیان – روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
مصالح ایدئولوژیک و خطوط امنیتی ـ سیاسی تعریف شده توسط هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، منافع ملی را به حاشیه برده، و حتی به پیامدهای حضور مستقیم نظامی در سوریه، و درگیر کردن ایرانیان در عرصهای که پیامدهای اقتصادی و امنیتی آن، فراتر از بضاعت امروز ایران است، اعتنایی ندارد.
سر بر کشیدن داعش، و تشدید خشونت غیرانسانی و هولناک در منطقه، مستمسکی برای سپاه قدس و رأس امنیتی حاکم بر سپاه شده که تعمیق و گسترش نظامیگری را ـ در داخل و خارج مرزهای ایران ـ به شکلی فزاینده در دستور کار قرار دهد. رویکردی که بهدلیل تبلیغ بر کلیدواژه “امنیت”، نوعی توجیه در داخل ایران فراهم کرده و بخشی از بدنه اجتماعی را بهگونهای قابل پیشبینی، با خود همدل ساخته است.
پس از توافق اولیه هستهای میان ایران و غرب، و تحقق برجام، به نظر میرسد که جلوهگری نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در منطقه بیش از پیش خواهد شد. در تلاش برای نوعی اعاده اقتدار و ترمیم “نرمش قهرمانانه” صورت گرفته در موضوع انرژی هستهای، و با آزادسازی منابع مالی درنظر گرفته شده برای پروژههای اتمی، اینک سپاه قدس دستی گشودهتر و ارادهای فزونتر برای تعقیب سیاستهای خود خواهد داشت. رویکردی که از یکسو در تعامل با شخص اول نظام در پیش گرفته شده، و از سوی دیگر، خوشآیند رهبر جمهوری اسلامی و ارضاءکننده جاهطلبیهای سیاسی ـ ایدئولوژیک او، بهویژه پس از عقبنشینی در موضوع انرژی هستهای خواهد بود.
معلوم نیست که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی برای فردای بدون اسد، چه تمهیداتی اندیشیده است. هرچند با اطمینان میتوان گفت که بسیار بعید است که تهران به آسانی از جغرافیای موثر و ویژه شرق لبنان، و نیز مناسبات عالی با کانون مرکزی قدرت در سوریه (مبتنی شده بر روابط طولانی و مبتنی بر اعتماد و همکاری متقابل) دست بشوید.
خروجی ملاحظه مزبور، میتواند تکوین نیرویی چون حزبالله لبنان باشد که نقشی موثر در جغرافیای سیاسی سوریه ایفا کند؛ یا حضور غیرمستقیم سیاسی ـ امنیتی ایران در سوریه (در قالب حمایت قاطع اما غیرعلنی از یک جناح سیاسی همسو در دولت ائتلافی محتمل یا ساختار سیاسی قدرت جایگزین)؛ و احتمالهای مشابه و همسوی دیگر.
اما شاید در متن همین وضع غالب، جمهوری اسلامی بتواند از برگ برندهای به نفع خود سود جوید: تشویق اسد به کنارهگیری از قدرت. این رخداد مبتنی بر سیاست عملگرایانه، که جمهوری اسلامی در ماههای اخیر و نیز در برخی بزنگاهها آن را مشهود ساخته، میتواند موقعیت و بازیگری موثر ایران در منطقه را از زاویهای یکسر متفاوت، تعریف کند. هرچند نشانه امیدوارکنندهای دال بر در پیش گرفتن چنین مواجههای با بحران سوریه توسط جمهوری اسلامی مشهود نیست.
تداوم بحران در سوریه، و ادامه حضور موثر نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در این کشور، در ظاهر برای رژیم حاکم بر ایران دارای این نفع کوتاهمدت است که نه تنها از حساسیت بینالمللی علیه خود میکاهد بلکه خود را بهمثابه بازیگری توانمند در منطقه مناسبات جهانی، به رخ رقبا و قدرتهای اصلی بینالمللی میکشد. استیلای نظامی ـ امنیتیها در جمهوری اسلامی این نگاه و ارزیابی را ـ که با نگاه موید رهبری رژیم، تقویت شده ـ بهگونهای تأسفبار تشدید کرده، و بعید به نظر میرسد که رییسجمهور اعتدالگرا از توان تغییر آن برخوردار باشد.
در چنین وضعی، بهدشواری میتوان در این نکته تشکیک کرد که این رویکرد، تا چه حد برای منافع ملی تهدیدکننده و خطرخیز خواهد بود و شد. رویکردی که فرجام خوشی را به تصویر نمیکشد، و به بازی بیتضمین با آتش میماند.