روز پیش به من گفت که دادسرای رسالت را نمی‌شناسد. جایی در شرق تهران با او قرار گذاشتم. می‌گفت بیش‌تر از دردی که در بدنم پس از هر بار مجادله و درگیری فیزیکی با همسرم احساس می‌کنم، روحم درد می‌کشد.

روز اول که با اکراه و به اصرار دوستانش وقت ملاقات گرفت و به دفترم آمد، اثر زور همسرش را بر دستانش نشانم داد. همان روز به «سارا» گفتم مراجعه‌اش به پزشکی قانونی، ثبت آثار جراحت و باز کردن پرونده در پزشکی قانونی به معنای طلاق نیست، حتی به معنای احضار همسرش به دادسرا تا زمانی که از او شکایت نکرده نیست.

خشونت 2

مراجعه به پزشکی قانونی پس از هر بار خشونت فیزیکی و ثبت آثار جراحت به زنان کمک می‌کند پس از هر بار مجادله و درگیری فیزیکی، گواهی در دست داشته باشند تا در صورت لزوم چه در خصوص طلاق و چه در شکایت کیفری بتوانند از آن استفاده کنند. از سوی دیگر اثبات خشونت فیزیکی به شیوه قضایی می‌تواند مانعی باشد در مقابل مردانی که در کوچه و بازار به دلیل فشار افکار جامعه از زورشان استفاده نمی‌کنند ولی در سکوت خانه، به دلیل اطمینان از این که زنان راه اثبات خشونت فیزیکی را نمی‌دانند یا می‌دانند و هزار حس پیچیده زنانه دیگر به آن ها اجازه نمی‌دهد قدم از قدم بردارند، از قدرت فیزیکی‌شان علیه زنان استفاده می‌کنند.

روز اول با سارا به کلانتری محل سکونتش رفتیم و اولین مرحله شکایت سارا از همسرش را آغاز کردیم. برای سارا توضیح دادم که حتی اگر نخواهد شکایت را پیگیری کند، بعد از مراجعه به پزشکی قانونی می‌تواند از ادامه شکایت صرف‌نظر کند با در دست داشتن برگه‌ای از پزشک قانونی همسرش را مطلع کند که در صورت تکرار خشونت فیزیکی به مراجع قضایی مراجعه خواهد کرد.

نشستن و انتظار کشیدن در فضای کلانتری ممکن است برای زنان سخت و غیرقابل هضم باشد ولی برای حفاظت از جسم و روحمان در مقابل فردی که به ما آسیب می‌زند، چاره‌ای جز این که این‌گونه مراحل اداری را پشت سر بگذاریم، نیست.

یک مدرک مهم

چون زمان خارج از ساعت اداری بود، راهی پزشکی قانون مرکزی خیابان پارک شهر شدیم. سارا تماس‌های همسرش را که حدس می‌زد به خاطر عذرخواهی باشد پاسخ نمی‌داد. دستش را محکم گرفتم و با هم وارد پزشکی قانونی شدیم. پس از انتظاری یک ساعته، سارا توسط پزشک معاینه شد. برگه پزشکی قانونی پس از دو روز آماده تحویل بود. سارا احساس خوبی داشت. به من گفت از کاری که انجام داده راضی است ولی می‌خواهد باز هم به خودش و همسرش فرصتی دیگر بدهد و  تا حاضر شدن پاسخ پزشکی قانونی یا شاید پس از آن به طلاق فکر کند.

«هنگامه ساجدزاده»، وکیل دادگستری می‌گوید: «در صورتی که در وقت اداری به کلانتری مراجعه شود، کلانتری پس از ثبت مورد شکایت، شاکی را به دادسرا ارجاع می‌دهد تا برگه مراجعه به پزشکی قانونی را از دادسرا بگیرد. ولی با توجه به این که جراحات وارده بر بدن باید هر چه سریع‌تر توسط پزشک معاینه شود، بهتر است بلافاصله پس از خشونت فیزیکی برای ثبت در پرونده اقدام شود.»

ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی می‌گوید: «در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‏‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند، چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‏تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‏شود.»

از سوی دیگر، بند۲ شروط ضمن‏ عقد مندرج در سند نكاحيه (چنانچه زوجين آن را امضا كرده باشند) بیان می‌کند كه در صورت «سوء‌رفتار و يا سوء معاشرت زوج به حدّي كه ادامه زندگي را براي زوجه غير قابل تحمل نمايد»، زن مجوز طلاق خواهد داشت. با توجه به این که اثبات «عسر و حرج» و «سوء رفتار» برای زنان بسیار مشکل است و قضات دادگاه معمولا به غیر از موارد طلاق توافقی، سعی می‌کنند راه را در برابر درخواست زوجه خصوصا وقتی زوج تمایل به طلاق ندارد، ببندند، مراجعه به پزشکی قانونی و محکومیت زوج در مراجع کیفری می‌تواند مدرک مهمی برای اثبات «عسر و حرج» در اختیار زوجه قرار دهد. از سوی دیگر اگر زن مایل به طلاق نباشد می‌تواند با مراجعه به داسرا و شکایت از همسرش به دلیل «ضرب و جرح» طلب دیه کند.

اهمیت شهادت شهود

یکی از وکلای دادگستری در تهران می‌گوید: «يكي از رايج‌ترين شيوه‌هاي فرار از اتهام ضرب و جرح از سوی مردان اين است كه عنوان می‌كنند زن خودزنی كرده است. در چنين مواردی است كه شهادت شهود اهميت پیدا می‌کند. اگر شهادت فرد يا افرادي ضميمه پرونده باشد، اين مساله سبب تسريع در رسيدگی به شكايت می‌شود.»

مطابق قانون آيين دادرسی مدني، شهادت شهود شرايط خاصي دارد. شهادت يعني اين كه فردی عنوان كند من شاهد و ناظر اتفاقی بوده‌ام. ممكن است درگيری ميان همسران در راه‌پله خانه رخ دهد و همسايه‌ها عينا شاهد آن باشند. اين نوع شاهد يك شاهد عينی است، اما گاهي درب منزل بسته است و شهود فقط صداهايي از داخل خانه مي‌شنوند. اين شنيده‌ها نيز مي‌تواند در پرونده ثبت و ضبط شود و مقام رسيدگی كننده قضايي به عنوان اماره به اين مطالب توجه نشان می‌دهد. اماره شهادتی است كه ارزش آن كمی از شهادت پايين‌تر است. در چنين مواردی شهادت فرزندان، خدمتكار، نگهبان، همسايگان و… مورد قبول است و حتي اگر يك نفر شاهد وجود داشته باشد نيز دادگاه اين شهادت را ثبت و به آن توجه نشان مي‌دهد.

چرا زنان سکوت می‌کنند؟

صدرا مانی، وکیل پایه یک دادگستری معتقد است زنان و دختران از ترس محکومیت و انگشت‌نما شدن دست به اعتراض نمی‌زنند. این نگفتن از دوران کودکی تا بزرگسالی در خانواده، مدرسه و جامعه وجود دارد.

او اضافه می‌کند: «تا به حال پرونده‌های زیادی داشته‌ام که زنان برای شکایت از خشونت فیزیکی همسرانشان مراجعه کرده و مرحله اول امضای وکالت‌نامه و یا حتی کلانتری را پشت سر گذاشته ولی برای پزشکی قانونی حاضر نشده و حتی تماس‌های تلفنی من را نیز بی پاسخ گذاشته‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «گویی فرهنگ رفتن به پزشکی قانونی حتی برای دفاع از خود برای زنان ایرانی هنوز جا نیفتاده است و از آن واهمه دارند.»

Violence-against-women

ندا افروغ، جامعه‌شناس، معتقد است بیان خشونت‌ها وقتی مفید به نظر می‌آید که نتیجه و حمایتی در بر داشته باشد. اما آیا این حمایت از جانب خانواده، جامعه و نهادها در جامعه ما وجود دارد؟ متاسفانه باید بگوییم که درصد این حمایت کم است. بسیاری از خانواده‌ها به دلیل فرهنگ سنتی و ترس از قضاوت و محکومیت فرزند، دخترشان را مقصر می‌دانند. وقتی چنین دختری در خانواده حمایت لازم را از جانب والدین نبیند، با وجود این‌که صدمات روحی و جسمی می‌بیند، به‌سختی می‌تواند دست به شکایت و اعتراض‌های مدنی بزند.

روانشناسان اما می‌گویند مرد ممکن است پس از اعمال خشونت عکس‌العمل‌هایی داشته باشد که همین عکس‌العمل‌ها زن را از اثبات خشونت فیزیکی یا حتی به زبان آوردن آن منصرف کند. مثلا بعضی مردان به طور کلی منکر بروز خشونت می‌شوند و صدمات وارده به زن را تصادفی می‌دانند. مثلا می‌گویند: «خیلی خطرناک نبود، محکم نزدم.» یا اگر بینی زن خونین شود می‌گوید: «یک درگیری دو جانبه بود، هر دوی ما زدیم…»

گاهی اوقات نیز مرد خشونت را به بیرون از خودش ارجاع می‌دهد: الکل، استرس، بی‌خوابی و دوران کودکی سخت و بدشانسی.

معمولا مردها اظهار می‌کنند که «غر زدن‌های زن بود که مرا مجبور به کتک زدن کرد.» در اینجا مرد خودش را قربانی موقعیت‌های خارج از کنترل خویش می‌داند. قربانی که بی‌گناه است و توان انتخاب دیگری ندارد.

راه حل چیست؟

غزل مصباحی می‌گوید: رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و همچنین رسانه‌های غیررسمی و شبکه‌های اجتماعی مانند وایبر، فیس‌بوک و… در این آگاهی بخشی بسیار می‌توانند موثر باشند. در روان‌شناسی روشی به‌نام “فشار گروهی” مطرح است که می‌تواند در این رابطه بسیار مفید باشد. وقتی رسانه‌ها و مردم چنین فشار گروهی‌ای را بر جامعه وارد کنند، مردانی که چنین رفتار انحرافی‌ای از خود بروز می‌دهند، سرزنش خواهند شد و درصد آمار خشونت فیزیکی نیز کاهش پیدا خواهد کرد.»

از سوی دیگر آگاه بودن زنان از حقوق مدنی و اجتماعی‌شان می‌تواند کمک بزرگی به شناسایی حقوق از دست رفته‌شان و اقدام به به دست آوردنشان باشد. زنانی که دسترسی به اینترنت دارند می‌توانند با نگاهی به قانون مدنی ایران در بخش ازدواج و طلاق از حقوق خود آگاه شوند یا حتی با مطالعه دقیق عقدنامه نیز می‌توانند از برخی حقوق خود آگاه شوند.