در جامعهای که در آن گفتمان توطئه غالب است، پدیدهها نه با بررسی علتها بلکه از طریق جست و جوی “دستهای پشت پرده” تحلیل میشوند.
در دوران مدرسه گاه وقتی یکی از هم کلاسی هایمان در امتحانی نمرهی خوبی کسب میکرد یا از طرف معلم مان توجه خاصی نسبت به او صورت میگرفت، بعضی از هم کلاسی هایمان دلیل کسب این نمرات یا مورد توجه قرار گرفتنها را در عواملی بیرون از کلاس و درس جست و جو میکردند. بعضیها میگفتند: «پدرش را میشناسم، پدرش معلم است به این خاطر به او نمره میدهند…» یا «پدرش بازاریست …» یا حتی «پدرش نانوا ست و بدون نوبت به معلم نان میدهد..!» و چه چیزهایی که به خاطر گرفتن این نمره بالا گفته نمیشد. این دانش آموزان با این حرفها به نحوی وجدان خود را آسوده میشاختند و کمتر به سراغ خود میرفتند تا خود را به خاطر درس نخواندن و عدم تلاش و پشتکار برای گرفتن نمرههای بهتر سرزنش نمایند. خیال توطئهای پنهانی میان معلم و دانش آموزی که نمرهی بالاتری کسب کرده علاوه بر ارضای وجدان آنها، جوابی بود که به راحتی میتوانست در برابر تمام سوالات و دغدغههای ذهن پرسش گر آنها (پیرامون کسب نمرههای بالاتر) به نحوی پاسخگو بود.
تئوری یا توهم توطئه نظریهای مدون نیست و دارای نظریه پردازان رسمی هم نیست. احمد اشرف در مقالهای تحت همین عنوان توهم توطئه را «نوعی بیماری روانی فردی و جمعی میداند». «پارانویا» اصطلاحی ست که به بیماری فردی سوء ظن به همه چیز و همه کس به کار میرود. از بعد روانشناختی فرافکنی و تمایل به نسبت دادن ضعف و کمبودها به دیگران یکی از سازکارهای رایج انسان است به گونهای که انسان، بویژه در جامعهی ایران، اغلب ناکامی و شکستهای خود را به علت یا عللی خارجی که ابدا ریشه در ناتوانی فرد ندارد نسبت میدهد و با اینگونه علت تراشیها علی الظاهر میتواند به لحاظ روانی خود را ارضا نماید. در بعد اجتماعی هم “توهم توطئه” که علت پدیدههای متفاوت اجتماعی و سیاسی را با میانبری مهیج، سهل و ارضا کننده و پس از طی تبیینی عمومی در دستهای پنهان و قدرتمند بیگانه، اجنبی، شیاطین یا سازمانهای مخوف و بسیار دقیق آنها ریشه یابی مینماید، امریست با سابقه که ریشه در فرهنگ و تاریخ جوامع مختلف، بویژه مردمان و سیاستمداران ایرانی دارد. یرواند آبراهامیان نمودهای زیادی از سایهافکنی رویکرد پارانوید یا توسل به تئوری توهم توطئه بر سیاست ایران میآورد و معتقد است : «در موارد بیشماری در تاریخ سیاسی معاصر ایران هراسهای واقعی با نگرانیهای غیر واقعی در هم آمیختند و راه را برای سرکوب گستردهی مخالفان هموار کردند. رویکرد پارانوید هم تراژدی و هم کمدی بوجود آورده بود.»
برخورد علمی با فرضیهی “توطئه” به عنوان مسئلهای که قابل رد یا اثبات است با به کار گیری روشهای تحقیق و پژوهش و در پرتو دادههای عینی و اسناد و مدارک و بدون داشتن ضمینههای فکری، سیاسی، عاطفی یا نفع جویانه، عملی ست واقعی که میتواند وجود یا عدم وجود توطئهای را نشان دهد. در دانشنامهی آمریکایی تئوری توطئه یک تبیین عمومی و مشترک برای بیان علت پدید ههای متفاوت اجتماعی و سیاسی معرفی شده که دارای سه ویژگی بنیادی است : اصالت نداشتن، فراگیر بودن و منحصر به ایدئولوژی خاصی نبودن.اصطلاح “توهم توطئه” منحصر به برخوردهای بیمارگونه یا مغرضانه ایست که با قضاوتها و استدلالات بدون مبنای علمی و منطقی همراه باشد. گویی سیاستمداران و کنش گران اجتماعی و سیاسی همگی عروسکهای نمایش خیمه شب بازی هستند که با دستهای پشت صجنهی دارای قدرتهای لایزالی کنترل میشوند و با اشارهی انگشت آنها به خوش رقصی در صحنه میپردازند. در حوزهی قدرت برخی سیاست مداران با طرح این تبیین در واقع به دنبال سپر بلایی هستند تا ناکارآمدیها و بی مدیریتی خویش را متوجه عواملی قانع کننده و عوام فریب سازند و در واقع از وجود توطئه به عنوان ضد حمله در برابر مخالفان بهره میگیرند. این دستاویز به عمد برخیحکومتهای اقتدار طلب است که میخواهند با طرح این توطئهها در واقع ضمینهی سرکوب مخالفان و معترضان را به وجود آورند.
ناصر ایرانی در کتاب “ایران در جغرافیای آینده” مینویسد : «مداخله جوییها و توطئه گریهای قدرتهای بزرگ در ایران چندان رواج داشته که این اعتقاد در ذهن ایرانیان ریشه دوانده که در هر دگرگونی سیاسی انگشت قدرتهای بزرگ در کار است و “نظریه توطئه” عمدهترین مبنای تحلیل ما از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان شده است. میتوان گفت هر ایرانی حداقل اندکی دائی جان ناپلئون است! »
آبراهامیان از جذابیت توهم توطئه در میان ایرانیان سخن میگوید و دسیسه بینی در هر واقعه و حادثهای را ابزار متداول برای تبیین علی رویدادهای اجتماعی میداند. بررسی عوامل سیاسی، فرهنگی و روانی- اجتماعی و تاثیرات آنها ما را به ریشه یابی جذابیت پارانوید میرساند که البته « باید توجه داشت که ریشهی اساسی توهم توطئه را باید در عوامل سیاسی جست، عوامل دیگر مکمل و تقویت کنندهی عوامل سیاسی هستند».
در جامعهای که در آن گفتمان توطئه محور گفتمانی غالب است، پدیدهها نه در تجزیه و تحلیل علتها بلکه در جست و جوی “دستهای پشت پرده” تحلیل میگردند و بدیهی ست عرصهی تفکر چنین جامعهای میتواند جولانگاه پوپولیستها شود. طبیعی ست که دلیل برخی از اتفاقات سیاسی و اجتماعی را ما نتوانیم تشخیص دهیم اما راه حل آن تحقیق و پژوهش است نه نسبت دادن آن به دستهای پشت پرده یا توسل به تئوری توطئه. البته با گسترش فرایند رسانهای شدن در سایه سار دسترسی تقریبا همگانی انسانها به رسانههایی چون اینترنت و ماهواره افراد و شهروندان آزادانه و مستقل میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به راحتی به خبرها و اطلاعات مختلف دسترسی پیدا کنند. این امر تاثیر بسزایی در کم رنگ تر شدن سلاح توطئه نگری به مسائل، توسط سیاستمداران و مدیران شده است.
اما مشکل به همینجا ختم نمیشود و به نظر میرسد در برخی کشورهای جهان سوم توطئه باوری حتی در شرایط دسترسی به چنین اطلاعاتی مقبولیت و نیز جذابیت زیادی دارد. خیلیها هنوز هم دوست دارند با گلچین کردن وقایع تاریخی و اتصال این وقایع به رخدادی خاص با حالتی مهیج در خیال خود دستهای پشت پرده را رو نمایند! و این است که عرصهای مساعد برای تکرار واژههای جاسوس، عامل بیگانه، ستون پنجم، دست نشانده و … به وجود میآید.