پس از بازتاب گسترده خبر درگذشت سیمین بهبهانی در جهان و همچنین در کشورهای فارسیزبان از جمله در تاجیکستان، عدهای از شاعران وابسته به بیت رهبری، در رسانههای ایران حرکتی را آغاز کردهاند برای ایجاد «مرجعیت ادبی» رهبری جمهوری اسلامی. این حرکت با انتشار دستنوشته مهدی اخوان ثالث، شاعر نامآشنای خراسانی و از مهمترین شاعران معاصر ایران در دفترچه علی خامنهای آغاز شد.
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۴۱ در دفترچه علی خامنهای شعری به نام «صبوحی» را که در وزن نیمائی سروده شده، یادداشت کرده و سپس در شرح مفصلی که بر این شعر آورده، نوشته است: «در سِفینهها و دفترهایی ازین قبیل که دوستان و آشنایان یا دوستداران شعر منجمله نزد من هم میفرستند تا یادگاری در آنها بنگارم، غالباً اگر اهل شعر نو و اسالیب جدید باشند، غزل و رباعی مینویسم و از این قبیل، اما اگر اهل شعر کهن باشند از اینگونه شعرهای جدید مینویسم.»
اخوان سپس در ادامه هدفش را از نوشتن چنین شرح مفصلی بر وزن نیمایی توضیح میدهد و به برخی «ناآشنایان با این شیوه» اشاره میکند و مینویسد قصدش این است که اگر «این دفتر به دستشان بیفتد به توضیحی نیاز نداشته باشند و دانسته باشند که شعر نو هم پر بیقاعده نیست و دشنام لایق بعضی “آثار خزعبل موسوم به نو” را بر آشنایان اهل نثار نکنند.»
یک سند مهم تاریخی
خبرگزاری فارس دستنوشته اخوان را «یک سند مهم تاریخی» جلوه داده و نوشته که این دستنوشته نمایانگر «رابطه عمیق» مهدی اخوان ثالث با علی خامنهای در سالهای دهه ۱۳۴۰ بوده است. اما از دستنوشته اخوان ثالث چنین برمیآید که او ظاهراً قصد داشته اسلوب شعر نیمایی را برای علی خامنهای توضیح دهد.
علی خامنهای در سالهای دهه ۱۳۴۰ یکی از اعضای انجمن ادبی فردوسی بود و در انجمن ادبی فرخ نیز آمد و شد داشت. در این انجمنها عدهای از کهنهسرایان شیفته سبک عراقی و هندی در شعر فارسی گرد آمده بودند. انجمنهای محلی از همان سالها تاکنون رونق دارند، اما هرگز سلیقه آنان به عنوان ادبیات معیار در ایران مطرح نبوده است.
مصطفی محدثی خراسانی، یکی از شاعران وابسته به بیت رهبری درباره صلاحیت ادبی علی خامنهای مینویسد که او: «بلا استثنا بعد از شنیدن هر شعری و گاه نیز به ضرورت بین شعرخوانی شاعران نکاتی مطرح میکرد که بسیار موشکافانه و تیزبینانه بود.»
نویسنده دیگری به نام مهدی نوری که ظاهراً از مریدان رهبر جمهوری اسلامی است، دستنوشته اخوان ثالث در دفترچه علی خامنهای را نمایانگر «فعالیتهای ادبی» رهبر در سالهای پیش از انقلاب میداند و مینویسد ارتباط «صمیمانه» خامنهای با اخوان ثالث «گویای آن است که نقدهای صریح و اشارات راهبردی آیتالله خامنهای به موضوع روشنفکری و نقد عملکرد تاریخی آنها نه از تحلیل کتابخانهای و “شناخت از دور” که حاکی ازشناختی مبتنی بر ارتباط و تعامل مستقیم است.»
و نویسنده دیگری به نام رضا اسماعیلی از این هم پا را فراتر میگذارد و مینویسد: «اخوان به نیکی دریافته بود که شعر نیمایی در جامعه تثبیت نخواهد شد مگر آنکه همراهی و حمایت بزرگان شعرشناسی چون مقام معظم رهبری را به همراه داشته باشد.»
بر سلطه و نه با سلطه
در همان حال ضدیت آیتالله خامنهای با مهدی اخوان ثالث و همچنین با فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی امری آشکار و اثباتشده است.
رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۳ در یکی از دیدارهایش با مسئولان فرهنگی کشور درباره مهدی اخوان ثالث میگوید پس از انقلاب با او تماس گرفته و تلاش کرده او را به همکاری با جمهوری اسلامی ترغیب کند. اما اخوان پاسخ داده: «بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!»
آیتالله خامنهای میگوید: «گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم.»
به گفته فرج سرکوهی، منتقد و روزنامهنگار پس از گفتو گوی تلفنی علی خامنهای با مهدی اخوان ثالث، حقوق بازنشستگی اخوان قطع شد و عدهای هم در خیابان او را کتک زدند.
در فروردین ۶۹ هم آیتالله خامنهای در جمع شاعران مشهدی درباره اخوان میگوید: «نمىتوانید بروید با او بنشینید، چون او اصلاً شماها را نفى مىکند؛ شماها هم او را بهکلى از رگ و ریشه نفى مىکنید. مىبینید که این راه بسته است.»
اکنون گروهی از شاعران وابسته به بیت چنین وانمود میکنند که نه تنها مهدی اخوان ثالث به علی خامنهای ارادت داشته، بلکه حتی به او تکیه داده که از «متشاعران فرصتطلب» فاصله بگیرد. رضا اسماعیلی مینویسد مهدی اخوان ثالث با این دستنوشته از «جماعت بیسوادی که با پنهان شدن پشت سر نیما و قالب کردن توهمات بیمارگونه خود به نام شعر نو قصد ضربه زدن به شعر و ادب پارسی را داشتتند، هوشمندانه اعلام برائت کرده است. از جماعتی که میتوان آنها را “متشاعران فرصتطلب” یا “مقلدان صورتی” نامید؛ طیفی که از زمان نیما تا به امروز خود را پشت نقاب شعر نو پنهان کرده و در قالب شعارهای ظاهرفریب تجدد و نوآوری، تیشه بر ریشه ادب هزار ساله پارسی میزند و ظاهراً گوششان نیز به هیچ حرفی بدهکار نیست.»
اگر اشتباه نکرده باشم متن شعر در سمت چپ صفحه اشتباه تایپی دارد. باید باشد هیچیم و چیزی کم
مهدی فتوحی / 01 September 2014
در ۱۳۴۰ فکر هیچ اخوندی بفکر خلیفه شدن و دستیابی بحکومت و قدرت و مال و منال نمیرسید……..
اقای جیمی کارتر و انگلیس برای متلاشی ساختن اوپک ٬ شاه را برکنار کردند و همچنان در پی حمایت گروههای اسلامی جهادی و خلیفه و حکومت اسلامی میباشد. ! چند روز پیش نیز در مراسم جمع اوری میلیونها دلار برای حماس شرکت داشت ! ظاهرا دولت اسلامی داعش کمی از محدوده اش پا فراتر گذاشته که مورد تنبیه قرار خواهد گرفت !
farid / 01 September 2014
به یاری خداوند متعال این هم مانند دیگر توطئه ها و توهماتشان نقش بر آب شده و به جائی نخواهد رسید .
مشک آن است که ببوید نه آنکه عطار بگوید .
بهنام / 01 September 2014
اینکه شاعری از خراسان مثل اخوان در دفترچه ی کاردستی یا خاطرات ایشان یادداشتی نوشته باشد عجیب نیست. زیاد شنیده ایم که این آقا قبلاً اهل دل بوده ولی به دلیل جاذبه ی قوی صندلی ریاست دلش به نواحی پایین تر مهاجرت کرده و چنین بد عنق و بدبین و گوشت تلخ شده.
شهرام / 02 September 2014
نظرات ادبی سیّدعلی خامنهای : دن آرام یکی از بهترین رمانهای دنیاست. البته جلد اولش بهتر است.
http://m.friendfeed-media.com/febcb7392ad0bcedece1d498a7ecb8386666371a
rahim / 03 September 2014
من یادم می آید که در دهه هفتاد جلسه ای بین شاعران و رهبر برگزار شد. جلسه ای که مریم حیدر زاده هم برای رهبر شعر خواند. در آن جلسه در مورد شاعرانی پرسیده شد که اشعارشان در دانشگاه تدریس نمی شد و رهبر هم گفتند که تدریس شعر اخوان در دانشگاهها بلامانع است. به نظرم رهبری در کل نظرش نسبت به اخوان در مقایسه با بقیه شاعران مثل شاملو مثبت تر بوده. این را گفتم برای اینکه علافه مندان اگه خواستند بیشتر در این مورد تحقیق کنند شواهد بیشتری داشته باشند. البته آن موقع که من از تلویزیون آن برنامه را می دیدم خیلی بچه بودم و الان که این را دارم می نویسم احساس پیری می کنم. امید وارم جوانی باقی مانده ما جوانان همین جوری تلف نشود.
کاوه / 06 September 2014