دهمين دوره انتخابات مجلس ايران به احتمال فراوان در اسفند ۱۳۹۴برگزار میشود. جبهه اصلاحطلبان میگويد برای حضور در اين انتخابات «کميته انتخابات با ساختار و ظرفيتهای جديد» تشکيل میدهند.
مجيد بهمنزاده، دبير جبهه اصلاحطلبان در اين زمینه به خبرگزاری جمهوری اسلامی، ايرنا، گفت: «مقرر شد تا جبهه همچون انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوری با همراهی چهرههای شاخص و تأثيرگذار به ويژه آيتلله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام ناطق نوری، حجتالاسلام سيدحسن خمينی و دکتر محمدرضا عارف با محوريت سيدمحمد خاتمی تمامی تلاش خود را جهت ايجاد اجماع و همدلی در ميان نيروهای دلسوز کشور به کار بگيرند.»
به گفته وی «مذاکرات، رايزنیها و نشستهای مشترک با گروهها و جريان هایی همچون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، جبهه اعتدالگرايان، فراکسيون صدای ملت و اصولگرايان معتدل» از برنامههای اين تشکل اصلاحطلب برای انتخابات مجلس است.
واقعا خداعاقبت این کشور روختم به خیر کنه
اینجوری که اطرافیان جناب هاشمی سرشونو بالا آوردن بایدفاتحه دین وایمان رو بخونیم
روحان / 06 July 2014
پس بزارن ملت دست بسیجیا بیوفتن بهتره?زنده باد خاتمی
سلام / 06 July 2014
روی سخنم با افرادی مثل محمد خاتمی است که می گویند ” اگر جمهوری اسلامی برود همه ضرر خواهیم کرد”. آیا به راستی زیانی بالاتر از وجود حاکمانی بی اراده سراغ داریم که برای ادامه حکومت و رانت خواری ، هر رسوایی را به جان می خرند ؟
برای این گروه فرقی نمی کند عامل رسوایی ساز ، زندان مخوف کهریزک و قتل جوانان مردم در زیر شکنجه باشد ، اجرای دستور رهبر در مورد ” کش ندادن فساد سه هزار میلیاردی اطرافیان احمدی نژاد” یا تبدیل آلت تناسلی مردان به نماد ولایت پذیری.
بدون تعارف بگویم خامنه ای و اطرافیانش ، بی حیایی را از حد گذرانده اند.
چاره کار در آنست که مدعیان مردم سالاری و اصلاح طلبی ، کمی ” حیا ” پیشه کنند و اگر قدرت مقابله با ” اطاعت خواهی بی حد رهبر” و” ولایت پذیری بی مرز عناصر حکومتی ” را ندارند حداقلل حمایت های فریب کارانه و غیر آشکار خویش که در حال حاضر مهم ترین عامل تثبیت حکومت است را متوقف نمایند
.در غیر اینصورت در تاریخ ، نام آنان در کنار نام کسانی ثبت خواهد شد که ، ثروت و اعتبار ایران را قربانی “ولایت پذیری ” می کنند تا از تمتعات حکومتی ، بهره بیشتری ببرند.
مجتبی واحدی
farid / 06 July 2014
علی مطهری در جمع هزار نفری دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان گفت «فتنه» از زمانی آغاز شد که «عده ای کاسه داغتر از آش شدند و گفتند دل آقا با احمدینژاد است.»
خبرگزاری ایسنا،در گزارش روز سه شنبه، دوم اردیبهشت، نوشت آقای مطهری میگوید از آذرماه سال ۸۷ متوجه شده که «ادامه دولت احمدینژاد سم مهلکی برای کشور است.»
علی مطهری می گوید «شخصا به دنبال این بودم که اصولگرایان بر روی دکتر ولایتی اجماع کنند و حتی موافقت آقایان خاتمی و هاشمی را هم گرفته بودیم!!.
اما به یکباره عده ای کاسه داغ تر از آش گفتند که دل آقا با احمدی نژاد است و این نقطه شروع فتنه بود.»
وی میگوید که از همان شروع به کار مجلس هشتم، در سال ۸۷، «احساس» کرده که «خطری انقلاب را تهدید میکند.» !
ظاهرا در سال ۱۳۹۲ توانست اجماع بر روی روحانی و حتی موافقت آقایان خاتمی و هاشمی را هم بگیرد؟
neda / 06 July 2014
شیخ معتدل و دستور قتل ۵۰۰ نفر، ف. م. سخن
چگونه می توان به هاشمی رفسنجانی با آن سوابق تیره و تار در زمینه ی سرکوب آزادی ها و آزادی خواهان لقب شیخ معتدل داد؟ چگونه می توان ناطق نوری را که امروز خود اعتراف می کند دستور کشتار حداقل ۵۰۰ نفر را در سیستان صادر و بر آن پافشاری کرده شیخ معتدل نامید؟ سوابق آقایان پیش روی ماست. شاید عده ای از ما علاقه داشته باشیم که این سوابق را امروز نادیده بگیریم و به دو کلمه حرف «اعتدالی» آقایان دلخوش کنیم
واژگان سیاسی٬ در جمهوری اسلامی معنای واقعی خود را از دست می دهند. دادگستری٬ دادستان٬ قانون٬ اصلاح طلبی٬ نماینده ی مردم٬ رییس جمهور٬ و واژگانی از این قبیل در این حکومت از معنای خود تهی شده اند و فقط شکلی تو خالی از آن ها بر جای مانده است.
به همین ترتیب است معنای اعتدال و معتدل. در چند روزنامه از ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی به عنوان شیخ های معتدل نام برده شده است. اعتدال مانند هر مقوله سیاسی دیگر امری نسبی ست و نسبت به عوامل مختلف سنجیده می شود. اما یک شاخصه ی کلی هم داریم که شاخصه ی انسانی و حقوق بشری ست و اعتدال و معتدل و سایر مشتقات این کلمه باید با این شاخصه ارزیابی شوند.
چگونه می توان به هاشمی رفسنجانی با آن سوابق تیره و تار در زمینه ی سرکوب آزادی ها و آزادی خواهان لقب شیخ معتدل داد؟
چگونه می توان ناطق نوری را که امروز خود اعتراف می کند دستور کشتار حداقل ۵۰۰ نفر را در سیستان صادر و بر آن پافشاری کرده شیخ معتدل نامید؟
سوابق آقایان پیش روی ماست. شاید عده ای از ما علاقه داشته باشیم که این سوابق را امروز نادیده بگیریم و به دو کلمه حرف «اعتدالی» آقایان دلخوش کنیم. اما کسی که دستور کشتار ۵۰۰ نفر را صادر کرده است به هیچ وجه با شاخصه ی انسانی و حقوق بشری نمی تواند معتدل نام بگیرد بل که لقب جلاد و سلاخ برای او شایسته تر است. فراموش نکنیم که صادق خلخالی در زمان پا گرفتن جریان اصلاح طلبی حکومتی٬ ادعای اعتدال و اصلاح طلبی می کرد. به همین ترتیب امروز هادی غفاری گلو پاره کن و موسوی تبریزی آدمکش ادعای اعتدال و اصلاح طلبی می کنند.
با هم بخشی از خاطرات «شیخ معتدل» را می خوانیم:
در انتخابات مجلس دوم، آقای «سیدمحمدعلی زابلی» از سیستان را شورای نگهبان رد صلاحیت کرده بود. ایشان روحانی بود و خیلی هم قیافهی علمایی داشت. برخی از سیستانیها هم شورش کرده دفتر امام جمعه – آقای «عبادی» – را آتش زدند و سپس به طرف استانداری حرکت کرده بودند که آنجا را تصرف کنند. آقای سید«احمد نصری» که استاندار آنجا بود، تلفن زد و گفت: «حاج آقا، دارند به طرف استانداری میآیند ما چه کار کنیم؟» گفتم: «کوتاه نیایید، برخورد کنید.» جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تامین ویژه به ارومیه رفته بود، گفتم: مستقیما از همانجا به زاهدان برود.اتفاقا در آن جمعه آقای شمخانی هم حضور داشتند، لذا این دو نفر به اتفاق، به زاهدان پرواز کردند و جمعه بعد از ظهر کنترل اوضاع را در اختیار گرفتند و آقای فلاحیان نیز روز بعد به آنها پیوست سپس آقای فلاحیان و آخوندی و شمخانی را با نیرو و امکانات و اختیارات به آنجا فرستادم. فردا صبح، آقای زابلی را قانع کردند که به استانداری برود. آقای آخوندی زنگ زد و گفت: «آقای زابلی اینجاست، چه کار کنیم؟» گفتم: «به ایشان احترام بگذارید، اما عمامهی ایشان را بردارید و چشمهایش را ببندید و او را به زندان بیندازید.» آقای آخوندی گفت: «این کار هزینه بالایی دارد»، گفتم: «همین که دستور میدهم عمل کنید.» آنها آقای زابلی را زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند. آقای حسینی، نمایندهی سیستان در مجلس، جوسازی علیه استاندار به راه انداخت و اظهار کرد: «استاندار آدمکش»، لذا به مجلس رفتم و در جلسهی غیرعلنی ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کردم و گفتم این منطقه حساس است و بسیاری از منافقین و فرصتطلبان میخواستند از این ماجرا سوءاستفاده کنند و گفتم استاندار آدمکش نیست، من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، اما برای پانصد و یکمین نفر باید مجددا دستور بگیرند. من شاه سلطان حسین نیستم که کوتاه بیایم. بنده را به جرم آدمکشی محاکمه کنید و به قوه قضاییه هم اعلام کردم متهم نه فرماندار نه استاندار است، بلکه من هستم و ماجرای زاهدان نیز بدین صورت پایان یافت!!!
hasani / 06 July 2014
بهشتی که خاتمی در آن زندگی می کند، مجتبی واحدی
. برای شروع، بخشی از سخنان خاتمی در رثای مهدوی کنی را برگزیده ام :” حضرت آیت اله مهدوی کنی، علاوه بر تمام این سوابق، یک خدمت بزرگ فرهنگی به کشور کردند و آن ایجاد دانشگاه امام صادق بود که در سال، هزاران نفر از جوانان ما را در رشته های مختلف تربیت می کند. … حال نیز به عنوان ریاست خبرگان، مشغول فعالیت هستند “. خاتمی در همین پاراگراف از پیام خود، نشان داده که در بی تفاوتی نسبت به حقوق ایرانیان و ثروت ملی ایران، تفاوت زیادی با رقبای حکومتی خود ندارد. لابد می پرسید چرا؟ برای توضیح این ادعا، باید به سی و چند سال قبل باز گردیم . ابتدای دهه شصت، اهالی تهران شاهد حصار کشی به دور زمینی بسیار بزرگ در تقاطع خیابانهای ولی عصر و طالقانی بودند که با تابلوی ” جامعه الامام الصادق ” نشانه گذاری شده بود. این، آغاز همان خدمت بزرگی بود که محمد خاتمی به مهدوی کنی نسبت می دهد. زمینی که در همان زمان، میلیاردها تومان ارزش داشت بعد ها به بهانه سرمایه گذاری برای توسعه دانشگاه امام صادق، به یک مرکز بزرگ تجاری با صدها مغازه گران قیمت تبدیل شد. در اوایل کار، نمایندگان چپ گرای مجلس سوم که از قدرت کافی برای بازپس گیری آن ثروت بزرگ برخوردار نبودند تلاش کردند با وضع مالیات بر درآمد های دانشگاه امام صادق، بخشی از ثروت به ناحق تصرف شده توسط مهدوی کنی و دانشگاه او را به بیت المال باز گردانند .اما قبل از آنکه این اراده محقق شود مجلس سوم جای خود را به مجلس صد در صد فرمایشی چهارم داد. آن مجلس هم در اوایل کار با فشار علی اکبر ناطق نوری، دانشگاه امام صادق را از هرگونه مالیات، معاف کرد تا حتی گوشه ای از آن ثروت کلان و باد آورده، از چنگ مهدوی کنی و عواملش خارج نشود. در واقع، خدمت بزرگ فرهنگی که در سخنان متملقانه خاتمی آمده، به قیمت کاهش قابل توجه در آمد های عمومی و ایجاد رانت برای گروه آقای مهدوی کنی، ایجاد شده است.
اما این همه ماجرا نیست. از آن زمان تا امروز، این دانشگاه که همه سلول های آن با ثروت غصبی به وجود آمده، مرکزتربیت و تجمع بزرگترین دشمنان ملت ایران بوده است . بسیاری از عوامل استحکام دیکتاتوری در ایران در سالهای اخیر یا در میان دانشجویان آقای مهدوی کنی در جامعه الصادق بوده اند یا بخشی از کادر آموزشی و مدیریتی آن. از سعید جلیلی تا احمد علم الهدی و از غلامحسین الهام تا مصطفی پور محمدی. البته نام های دیگری از مرتبطان با این مرکز سیاسی را می توان یاد آوری کرد که در رأس آنها سعید امامی قرار دارد. نمی دانم خدمت برجسته ای که سید محمد خاتمی به ناحق به مهدوی کنی نسبت می دهد مرتبط با کدامیک از اسامی است که در بالا آمد . خاتمی اگر سیاستمدار نباشد- که نیست – حداقل یک شخصیت فرهنگی است. آیا او دستاورد چهار سال مدیریت یکی از فارغ التحصیلان جامعه الصادق – سید محمد حسینی – بر وزارت ارشاد را یک خدمت بزرگ فرهنگی می داند یا چماقداری های برخی از دانشجویان این دانشگاه در حمایت چشم و گوش بسته از دولت اول احمدی نژاد؟ خاتمی، هشت سال با بودجه کشور سر و کار داشته است . او به خوبی می داند اگر صدها میلیارد تومان ثروت ناشی از تبدیل زمین واقع در چهارراه ولی عصر تهران به همراه سوءاستفاده های کلان از این ثروت ملی را در اختیار هر یک از رؤسای دانشگاههای دولتی می گذاشتند چه تحول عظیمی در عرصه تحصیلات تکمیلی کشور ایجاد می شد. پس نمی دانم او به کدام حجت عقلی و شرعی، یک رانت خواری بزرگ را خدمت بزرگ فرهنگی می نامد.
خاتمی در تجلیل از مهدوی کنی، به ریاست او بر مجلس خبرگان هم اشاره کرده است. بدون تعارف بگویم مشمئز کننده ترین بخش تملق گویی خاتمی، همین قسمت از سخنان او در خصوص مهدوی کنی است. خاتمی به خوبی می داند چرا مهدوی کنی ریاست خبرگان را به عهده گرفت. پس از جنبش سبز، هسته ای در حال تشکیل در خبرگان بود که با تکیه بر رقابت رفسنجانی با خامنه ای، می توانست تحرکاتی از موضع قانونی خبرگان در برابر ترک تازی های رهبر انجام دهد. مهدوی کنی که در دوره های گذشته خبرگان، حاضر به حضور در آن مجلس نشده بودو حضور او در آخرین دوره مجلس خبرگان هم با دستور خامنه ای بود با فشار رهبر بر اعضای بی اراده آن مجلس، ریاست خبرگان را بر عهده گرفت تا رسماٌ اعلام کند ” وظیفه خبرگان، حمایت از رهبری است نه نظارت بر او”. به عبارت دیگر، یکی از عوامل اصلی مفاسد خامنه ای در سالهای اخیر، شخص محمد رضا مهدوی کنی بوده و تمجید خاتمی از او، چیزی جز دشمنی آشکار با ملت ایران برای تقرب به دستگاه رهبری نیست.
سخنان خاتمی در وصف مهدوی کنی تنها یک مفهوم دارد: ” بالاترین مقام در نهادی که وظیفه نظارت بر رهبر را دارد شخصیتی منزه و خدوم است “. پس قاعدتا جهنمی که با رهبری خامنه ای برای ایرانیان درست شده، از نظر خاتمی ” بهشت برین ” است که رانت خوارانی مانند مهدوی کنی، صدر نشینان آن هستند
faryad / 06 July 2014