پنجشنبه ۲۸ فروردین (۱۷ آوریل) شهروندان الجزایری پای صندق رأی میروند تا بین عبدالعزیز بوتفلیقه و اسلامگرایی و جنگ داخلی، یکی را انتخاب کنند. عبدالعزیز بوتفلیقه برای چهارمین بار نامزد ریاست جمهوری در الجزایر شده است. او سال گذشته سکته مغزی کرده، زمینگیر است و حتی توانایی تکلم ندارد و در این مدت فقط یک بار در انظار عمومی ظاهر شده است.
روزنامه «الحیات» نوشته است: «نامزدی عبدالعزیز بوتفلیقه در انتخابات ریاست جمهوری الجزایر بدین معنی است که بر اساس عادت نظامیان الجزایر، او برای چهارمین دوره پیاپی در این سمت باقی خواهد ماند.»
رئیس جمهوری بیمار، کشوری بیمار
بوتفلیقه در سال ۱۹۹۹ برای نخستین بار به ریاست جمهوری الجزایر برگزیده شد. در آن زمان الجزایر «دهه سیاه» را که اسلامگرایان به سوی به دست گرفتن قدرت خیز برداشتند پشت سر گذاشته بود. ارتش نتایج دور اول انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۱ را که در آن اسلامگرایان پیروز شده بودند، ملغی اعلام کرد. اسلامگرایان هم در مقابل به خشونت روی آوردند. «دهه سیاه» در الجزایر صد هزار کشته به جای گذاشت.
عبدالعزیز بوتفلیقه موفق شد با اعتدالگرایی که آمیزهای بود از سرکوب و سیاست آشتی ملی، ثبات شکنندهای در جامعه ایجاد کند. او برای بار دوم در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و قانون اساسی را تغییر داد و برای بار سوم هم در این سمت ابقاء شد. سومین دوره ریاست جمهوری او مصادف بود با «بهار عربی»، جنگ داخلی سوریه، ناآرامیهای مصر و جنگ لیبی. نظامیان که این حوادث را در نظر دارند، بر این باورند که باید وضعیت کنونی کشور را حفظ کرد و اگر رئیس جمهوری بیمار و حتی زمینگیر باشد، مهم نیست. مهم آن است که وضعیت کنونی همچنان پایدار بماند.
بوعلام صنصال، نویسنده نامآشنای الجزایری، میگوید: «رئیس جمهوری بیمار و فاسد است. کشور هم بیمار و فاسد است.»
یک رییس جمهور مرده بهتر از اسلامگرایان است
بوعلام صنصال، برنده جایزه صلح کتابفروشان آلمان که به تازگی جستار «احمقهای خداپرست» درباره گسترش اسلامگرایی در خاورمیانه و شمال آفریقا از او منتشر شده، میگوید: «در الجزایر بسیاری یک رییس جمهور مرده را به سلطه اسلامگرایان ترجیح میدهند. آنها میگویند بهتر است همه چیز به همین شکلی که هست باقی بماند. ما از بیثباتی وحشت داریم. وحشت ما از اسلام و حقایق جاودانهاش است.»
بوعلام صنصال در ۱۵ اکتبر ۱۹۴۹ در روستایی کوهستانی در الجزایر متولد شد و در الجزیره، پایتخت این کشور، در محلهای کارگری و فقیرنشین رشد کرد و پرورش یافت. او نخستین رمانش را تحت تأثیر جنگ داخلی نوشت و با عنوان «سوگند بربرها» منتشر کرد. پس از انتشار این رمان بود که از خدمات دولتی برکنار شد و پس از مدتی نیز به خاطر انتقاداتش از دولت الجزایر از کار در همه ادارات و نهادهای دولتی منع شد.
صنصال در سال ۲۰۰۶ در مقالهای که به شکل یک نامه بالابلند خطاب به هموطنانش نوشته است، از آنها میخواهد که برای آزادی به پاخیزند و کاری کنند که الجزایر در جامعه جهانی به عنوان یک کشور آزاد سربلند باشد. پس از انتشار این نامه همه آثار او در الجزایر توقیف و آنچه که باقی مانده بود از روی پیشخوان کتابفروشیها جمعآوری شد. با این حال صنصال برخلاف بسیاری از همکارانش الجزایر را ترک نکرد و به تبعید تن نداد.
او میگوید «در جوامع اسلامی انقلابی وجود ندارد. هرچه هست شورش است. سلطانی برکنار میشود و سلطانی دیگر بر جای او حکومت میکند. پسر قدری از پدرش متجددتر است. اما کل نظام و اندیشهای که نظام بر آن استوار است، هرگز به طور رادیکال، چنانکه در دوران روشنگری در اروپا سراغ داریم تغییر نمیکند.»
بوعلام صنصال میگوید برخلاف تصور همگان، اسلامگرایی در الجزایر رشد فزایندهای دارد. در سالهای گذشته هزاران مسجد ساخته شده. اگر الجزایر به ظاهر آرام به نظر میرسد، فقط به این دلیل است که دهن اسلامگرایان را با پول بستهاند. دولت به جای آنکه به آموزش جوانان بپردازد و برای آنها اشتغال ایجاد کند، به جهادیها پول میدهد که ساکت بمانند. اگر این پولها قطع شود، آنها بلافاصله دست به اسلحه میبرند. اگر الجزایر کشور فقیری بود، الان وضعش شبیه سودان و کشورهای آفریقای مرکزی بود.»
در الجزایر مطبوعات تا حدی آزادند. اما بوعلام صنصال به این آزادیهای نسبی اعتمادی ندارد. او میگوید: «امام جماعت یک مسجد یا کدخدای یک ده، شناسنامهها را جمع میکند و به نمایندگی از آنها یک نفر را انتخاب میکند. نظارت بر انتخابات هم چندان مؤثر نیست. از همین الان معلوم است که چه کسی قرار است انتخاب شود. »
حلقهای چهارنفره
بیش از ۱۰۰ نفر نامزد انتخابات ریاست جمهوری الجزایر شدند. اما بیشتر آنها از چهرههای گمنام و بدون برخورداری از تجربه سیاسیاند. گروهها و احزاب اپوزیسیون با هم اختلافات عمیقی دارند و نتوانستند با هم بر سر اهدافی به توافق برسند. در میان گروههای اپوزیسیون تشکل دانشجویی «برکت» هم با نامزدی بوتفلیقه مخالفت میکرد، اما دامنه نفوذ آنان از حلقههای دانشجویی فراتر نرفت.
ظاهراً نظامیان با توجه به تجربه بهار عربی و جنگ داخلی در سوریه به این جمعبند رسیدهاند که قدرت در یک حلقه چهارنفره از نزدیکان بوتفلیقه باقی بماند. این چهار تن عبارتند از سعید بوتفلیقه، برادر رییس جمهور، عمار سیدانی، دبیرکل جبهه آزادبیخش ملی، عبدالمالک سلال، نخستوزیر سابق و رئیس فعلی ستاد انتخاباتی بوتفلیقه و عمار غول، وزیر حمل و نقل.
عبدالمالک سلال به دلیل آنکه بوتفلیقه توانایی سخن گفتن ندارد، نامزدی او را برای انتخابات ریاست جمهوری الجزایر اعلام کرد. سلال میتوانست خودش در انتخابات شرکت کند، اما ظاهراً نظامیان نتوانستند بر سر او به تفاهم برسند.
علی بنفلیس مهمترین رقیب انتخاباتی عبدالعزیز بوتفلیقه است. او که در دور اول ریاست جمهوری بوتفلیقه نخستوزیرش بود، با وعده استقلال قوه قضائیه، مبارزه با رشوهخواری و فساد و آزادیهای مدنی وارد کارزار انتخاباتی شده است. او در هفتههای گذشته هوادران زیادی پیدا کرده، اما با اینحال بعید به نظر میرسد بتواند حلقه چهار نفره و نظامیان حامی آنان را شکست دهد.
بزرگترین مسجد جهان با منارهای به ارتفاع ۲۶۵ متر
الجزایر بزرگترین کشور آفریقاست. در الجزیره، پایتخت این کشور بیش از چهار میلیون نفر زندگی میکنند. الجزایر از منابع نفت و گاز برخوردار است و کشور ثروتمندی به شمار میآید. جوانانش هم از تحصیلات خوبی برخوردارند. اما با این حال زندگی اجتماعی به کندی پیش میرود. الجزیره به یک شهر عقبمانده شباهت دارد. پروژه مترو چندین و چند سال است که متوقف مانده، و در همان حال قرار است که در الجزیره بزرگترین مسجد جهان با منارهای به ارتفاع ۲۶۵ متر ساخته شود. در این مسجد که در سال ۲۰۰۵ افتتاح می شود، ۱۲۰ هزار نفر میتوانند به جماعت بایستند و نماز بخوانند. بیش از یک میلیارد یورو تاکنون هزینه ساخت این مسجد شده است.
عدهای میگویند نظامیان بوتفلیقه را مجبور کردهاند نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود. عدهای هم بر آناند که او آرزو دارد به عنوان رییس جمهور، سال آینده بزرگترین مسجد جهان را افتتاح کند. در الجزایر کسی اجازه ندارد برای فرزندانش نام غیر اسلامی برگزیند، حتی پیروان ادیان دیگر.
بوعلام صنصال از این تحولات شگفتزده است. او میگوید با وجود آنکه بسیاری از الجزایریها در جنگ داخلی عزیزی را از دست دادهاند، اما میگویند این دفعه با گذشتهها خیلی فرق دارد. الان اینها مسلمانان واقعی هستند.»
او میگوید «در جوامع اسلامی انقلابی وجود ندارد. هرچه هست شورش است. سلطانی برکنار میشود و سلطانی دیگر بر جای او حکومت میکند
. الجزیره به یک شهر عقبمانده شباهت دارد. پروژه مترو چندین و چند سال است که متوقف مانده، و در همان حال قرار است که در الجزیره بزرگترین مسجد جهان با منارهای به ارتفاع ۲۶۵ متر ساخته شود.
———————————————————————————————————————-
در زمان رژیم گذشته صحبت از ساخت مترو و غیره میشد اما حکومت شاه با سرعت بسیار زیادی مسجد می ساخت . در بسیاری از روستاها مدرسه وجود نداشت اما در همه جای ایران مساجد مانند قارچ از زمین در میامدند. در زمان محمد رضا شاه حدود ۵۰ هزار مسجد درست شد و این تعداد غیر از تکیه ها،مدارس اسلامی٬حسینیه ها و حوزه های علمیه بود. نوجوانان اجازه نداشتند که در باره ی تاریخ کشور خود حقیقت را بدانند اما در مدارس مجبور به یاد گرفتن دروس دینی،عربی،و قرآن بودند. از طرفی فساد و فقر بشدت گشترش پیدا کرده بود. سازمان امنیت رژیم با تمام قدرت تمام آزادیهای اندیشه و سیاسی را سرکوب میکرد.مردمی که آگاهی اشان بعلت جو بسیار خفقان حکومت شاه تکامل پیدا نکرده بود و با پروژه ی اسلامی کردن جامعه توسط شاه و امریکا بعلت جنگ سرد در انتخاب خود پست ترین٬عقب افتاده ترین٬غارتگرترین و جنایتکارترین نوع انسانی را بر سرنوشت خود حاکم کردند و یکی از تاریک ترین و خونبارترین دوره های تاریخ کشور خود را برای خود بوجود آوردند. حکومتی که تمام فجایع ۱۴۰۰ قبل را یعنی حمله ی اعراب مسلمان به ایران برای غارت مردم ایران را با تمامی ابعادش مانند کشتارها٬غارتها٬کتاب سوزاندنها٬گسترش عظیم جهل و تباهی،ویرانی ها را تکرار کرده است. سیاست امریکا و سیاست شاه و در جهل نگه داشتن علت اساسی حکومت آخوندها و سایر اسلامگرایان بر مردم دردمند ایران شد. برای کمک به رشد و تکامل آگاهی مردم و نجات آنان از تاریکی باید ایدئولوژی که پشت اسلامگرایان است و باعث بوجود آمدن آنها میشود و علت اساسی بوجود آمدن جهل و تاریکی مطلق و درد و رنج عظیم برای بشریت شده است را هدف قرار داد. باید با علت مبارزه کرد و نه با معلول.
Mani / 17 April 2014