«دست نوشتهها نمیسوزند»، آخرین ساختهی محمد رسولاف، نه تنها به هیچ وجه سرگرم کننده نیست، بلکه حتی مخاطب را آزار میدهد زیرا بازنمایی شجاعانهای از سرکوب و حذف بیرحمانهی منتقدان و روشنفکران ایرانی است که در دههی هفتاد رخ داد. این فیلم بهتازگی در جشنواره فیلم های برجسته (Movies that Matter) در شهر لاهه در هلند به نمایش درآمده و با استقبال خوبی هم روبهرو شده است.
جوهر اصلی فیلم طرحریزی مرگ دستهجمعی نویسندگان در اتوبوسی است که به سمت ارمنستان سفر میکرد. این فیلم راوی سالهای سیاه سرکوب، قتلهای زنجیرهای و خودکشی سیامک پورزند٬ نویسنده و روزنامهنگار است. «دست نوشتهها نمیسوزند»، به صراحت از جنایات دستگاه مخوف وزارت اطلاعات علیه روشنفکران پرده برمیدارد.
داستان فیلم با قتلی به دست خسرو آغاز میشود. پسر او سخت بیمار است اما او برای بستری کردن پسرش در بیمارستان پول کافی ندارد. از طرفی همسرش باور دارد که شغل خسرو باعث شده پسرشان به این حال و روز بیفتد. به نظر میرسد خسرو هم دچار عذاب وجدان شده، اما همکارش مرتضی، او را قانع میکند با این توجیه که این قتلها کاملاً شرعی و مطابق با احکام الهی انجام میشوند. مرتضی و خسرو، دو کارمند رده پایین وزارت اطلاعات هستند، و کیان، نویسنده و شاعر را گروگان گرفته، به شمال میبرند تا او را بازجویی کنند.
فروزنده، دوست کیان، نویسنده است و تازه مطلع شده کتاباش اصلاحیهی زیادی خورده است. خانهی او تحت نظر است و تمام روابط و رفت و آمدهایش کنترل میشود. در دوران قتلهای زنجیرهای در سالهای (۱۳۶۷-۱۳۷۷)، اتوبوسی حامل ۲۱ نویسنده که به سمت ارمنستان سفر میکرد به دستور وزارت اطلاعات قرار بود به دره سقوط کند اما این طرح شکست خورد. در این داستان یکی از نویسندگان حاضر در اتوبوس تمام جزییات طرح این مرگ دستهجمعی را در دستنوشتههایش ثبت کرده است. یکی از همبندیهای سابق او که بازجوی فعلی اوست از انتشار این دستنوشته میهراسد و در طول داستان میکوشد دستنوشتهها را از او بگیرد. این بازجو یکی از مروجان نظریهی ناتوی فرهنگی است.
نظریهی ناتوی فرهنگی توسط فرانسیس استیونر ساندرز در کتابی با نام «جنگ سرد فرهنگی» منتشر شد. به گفتهی او طبق طرحی که ملوین لاسکی ارائه کرد، کورد مهیر، رئیس بخش عملیات بینالمللی سیا و همکارش آرتور شلزینگر حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد یک شبکهی فرهنگی غولآسا در جهان منجر شد. ساندرز این شبکه را «ناتوی فرهنگی» مینامد. علی خامنهای از این ایده استقبال کرد و به نظریهی تهاجم فرهنگی که سال ۱۳۶۹ از آن سخن گفته بود، افزود. پس از خامنهای افرادی همچون پیام فضلینژاد نیز درباب این نظریه سخن گفتند. فضلینژاد کتابی نیز نوشت با عنوان «شوالیههای ناتوی فرهنگی» که توسط انتشارات موسسهی کیهان به چاپ رسید.
محمد رسولاف در مصاحبهای دربارهی این فیلم میگوید: «دستنوشتهها نمیسوزند با این جمله آغاز میشود: “الهام گرفته شده از واقعیت”. این جمله وظیفه دارد دو معنی را به مخاطب منتقل کند. نخست اینکه داستان از وقایعی که پیشتر رخ داده تأثیر گرفته است و دوم اینکه واقعیت فقط منبع الهام بوده و فیلمساز مدعی بازسازی عین به عین واقعیت نیست. با این حال فیلم حاوی ارجاع به رخدادهایی در گذشته است. رخدادهایی که چیزی غیر از زمان آنها را به هم متصل میکند. نقطه عزیمتم برای نوشتن این فیلمنامه سرگذشت کانون نویسندگان و اتفاقات پیرامون آدمهای کانون بود. دلم میخواست تماشاچی ایرانی که از حافظه تاریخی لازم برخوردار است بتواند آدرسها و ارجاعهای داستان را پیدا و با آن همنوایی کند. تجربه زندان و بازجوییهای بیرون زندان به من آموخت حتی کسانی که در دستگاه امنیتی کار میکنند هم گاهی فقط یک کارمند هستند. آنها با هم فرق دارند و زندگی خصوصی و شخصیت آنها، در نوع برخوردشان با متهم تأثیرگذار است.»
مضمون سیاست در آثار رسولاف معمولاً به صورت نمادین و تمثیلی وجود دارند اما فیلم «دست نوشتهها نمیسوزند» نسبت به فیلمهای قبلی رسولاف آشکارا و بدون نمادپردازی به سیاست پرداخته است. کارگردان در پاسخ به محمد عبدی در اینباره چنین میگوید: «نکته فراموش شده اما مهم این است که در شرایط موجود در ایران چه چیز سیاسی نیست؟ و آیا پرهیز، گریختن، انکار و یا بیتوجهی هنرمند به موقعیت دردناکی که در آن قراردارد، امتیازی برای هنر او محسوب میشود؟ آیا در اصل هنر پدیدهای منزه است که سیاست آن را آلوده میکند؟ میخواهم بدانم این باور عمومی، که سیاست را امری پلید و ناپاک معرفی میکند و مردم باید از آن در امان بمانند از کجا در ما نهادینه شد؟ دیدهام چهرههای برجسته هنر در دام این قرار مضحک افتادهاند. بیآنکه از خود بپرسند معنای واقعی سیاسی بودن چیست؟ در جامعهای که قیمت تخم مرغ امری به وضوح سیاسی است چطور ممکن است به عنوان منتقد حرفهایی جدی بزنی و وابستگان قدرت را برنیاشوبد؟»
لینک صوتی را بشنوید:
این آخرین فیلم رسول اف نیست و نخواهد بود مگر او مرده باشد. می باید می نوشتید تازه ترین فیلم رسول اف. لطف فارسی را درست بنویسید. “آخر” معنای متفاوتی با “تازه” دارد.
شهرام / 01 April 2014