مقدار زیادی نفرت و مقدار زیادتری خشونت در یک داستان تحریفشده: قسمت دوم فیلم تبلیغی، ضد ایرانی و جنگطلبانه ۳۰۰ اکران شد و همانطور که انتظار میرفت واکنش اصولگرایان را برانگیخت. خاطره خوش بودجههای کلان سینمای فاخر در دولت دهم از نو زنده شده است: برای مقابله با این تهاجم فرهنگی نباید دست روی دست گذاشت و فقط نظارهگر بود. دعوا بر سر بودجه است و در این میان، فقط سینمای اجتماعی ایران آسیب میبیند.
ایرانیها در راهاند و یونان که گهواره تمدن غرب و خاستگاه آزادی و فلسفه است، باز در خطر قرار دارد. در برابر تهاجم لشکر میلیونی که به رهبری خشایارشا مستبد از شرق رهسپار یونان شده است، چه میتوان کرد؟ قهرمانی باید از راه برسد. قهرمانی مکار و عاشق استقلال و آزادی و بیزار از ایرانی.
داستان فیلم ۳۰۰ که نخستین بار در سال ۲۰۰۷ اکران شد و خشم ایرانیان را برانگیخت فراتر از این چند جمله نیست. اکنون قسمت دوم این فیلم با عنوان «۳۰۰ ، ظهور یک امپراطوری» در آمریکا، آلمان، استرالیا، بلژیک و فرانسه اکران شده است. قسمت دوم این فیلم که از روی داستان مصوری از فرانک میلر ساخته شده، همان داستان قسمت اول را تکرار میکند، منتها این بار بر مقدار خشونت و خونی که ریخته میشود میافزاید و سویه تبلیغیاش هم برجستهتر است.
در «۳۰۰ ، ظهور یک امپراطوری» باز هم موضوع به ظاهر نبرد ترموپیل در سال ۴۸۰ پیش از میلاد مسیح است. این بار اما نوآم مارون که کارگردانی این فیلم را به عهده داشته، بر قهرمانان ایرانی داستان، به ویژه بر خشایارشا تأکید بیشتری دارد. داستان فیلم ربط زیادی به واقعیتهای تاریخی ندارد. فقط نام نبردهایی مانند آرتمیس ، ماراتن و سالامیس و نام برخی شخصیتها ارجاعاتی به تاریخ هستند. باقی وقایع کاملاً تحریف شدهاند.
خشایارشا (با بازی رودریگو سانتورو) میخواهد از تمیستوکل، قاتل پدرش انتقام بگیرد. آرتمیس (با بازی اوا گرین) تنها فرمانده زن سپاه ایرانی است. خشایارشا او را به جنگ تمیستوکل میفرستد و نبرد در دریا آغاز میشود. این همه داستان این فیلم است. باقی، هرچه هست، کشتار و نفرتپراکنی است.
در این فیلم، شخصیتها در اثر نفرت و انتقامجویی در متن یک تاریخ تحریفشده، نقشآفرینی میکنند: خشایارشا به خونخواهی پدر برخاسته، آرتمیس میخواهد انتقام خانوادهاش را بگیرد، تمیستوکل که برای دموکراسی میجنگد، خون میریزد و درباره ضرورت دفاع از دموکراسی داد سخن میدهد. برخلاف اکثر فیلمهای حادثهای در «۳۰۰ ، ظهور یک امپراطوری» فقط سربازان با هم نمیجنگند. در اینجا دو ایدئولوژی در مقابل هم قرار میگیرند. خشایارشا از نیروهای فراانسانی برخوردار میشود و تبدیل میشود به اهریمن و دموکراسی در یونان را در معرض نابودی قرار میدهد. خشونت این فیلم فقط در صحنههایش خلاصه نمیشود، بلکه بیش از همه در دیالوگها نمود پیدا میکند.
پس از به نمایش درآمدن قسمت اول فیلم «۳۰۰» ، خانه سینما در روزهای پایانی سال ۱۳۸۵ در نامهای هالیوود را به خاطر ساختن این فیلم محکوم کرد. گروه فیلم و سینمای فرهنگستان هنر هم در نامهای به یونسکو، تولید و پخش فیلم «۳۰۰ » را «مخربتر از تخریب بناها و آثار ارزشمند مرتبط با میراث تمدنی ملل و اقوام» خواند.
اکنون اما پس از اکران قسمت دوم این فیلم تبلیغی، خبرگزاری فارس و برخی دیگر از رسانههای اصولگرایان تلویحاً از سازمان سینمایی کشور خواستهاند که به جای فیلمهای اجتماعی، امکان ساخت و تولید چنین فیلمهایی را در ایران فراهم آورد. خبرگزاری فارس مینویسد: «اما متأسفانه در کشور ما، نه تنها این اتفاق نمیافتد [چنین فیلمهایی ساخته نمیشود] بلکه دستگاهها و جریانهای فکری مخالف و موافق از اصلاحطلب گرفته تا اصولگرا و معتدل، پول و امکانات کشور را میدهند تا علیه نظام و مردم فیلم ساخته شود.»
و در ادامه با گوشهچشمی به فیلمهای اجتماعی، به ویژه «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان در جشنواره فیلم فجر مینویسد:
«تصور کنید در کشوری که فقط در تولیدات یکسالهاش بیش از سی، چهل فیلم تنها به بازنمایی مشکلات روزمره اجتماعی پرداخته میشود و در برخیشان به صراحت به بزرگنمایی دروغهای سیاسی در وقایع اخیر پرداخته میشود هنوز به تعداد انگشتان یک دست درباره قهرمانان ملی ساخته نشده است.»
دعوا همچنان بر سر بودجه است. خزانه دولت هم خالی. در این میان، فقط سینمای اجتماعی ایران آسیب میبیند. اینبار به بهانه اکران فیلم «۳۰۰ ، ظهور یک امپراطوری».
چرا اصولگرایان از این فیلم ناراحت شده اند? انها که در این ۳۵ سال همیشه گفتند شاهان ایرانی اهریمن و ظالم بوده اند!!!
سعید / 11 March 2014
واقعیت این است که نفرت آخوندها از هر چه مربوط به ایران و ایرانی است کمتر از نفرت دشمنان ایران نیست. آنها از ایرانی بودن خودشان هم شرمنده اند و داشتن هویت عرب را به هویت ایرانی ترجیح میدهند. حالا چگونه میشود انتظار داشت که در جمهوری اسلامی فیلمی ساخته شود که بر مبنای زندگی یکی از قهرمانان تاریخ ایران باشد. هر چه فیلم در 35 سال ساخته شده در بزرگداشت شخصیتهای عرب بوده. این ماجرا ها هم استفاده تبلیغاتی است والا برای آخوندها کوچکترین اهمیتی ندارد که فیلمی ساخته شود که در آن آدم بدها شخصیتها مشهور تاریخ ایران باشند.
رضا / 11 March 2014
آری چنین است! در همه عمر این حکومت مقدس و پربرکت، هرچه فیلم و نمایشنامه در صداو سیمای جمهوری اسلامی میسازند، بی هیچ شرمی هرچه نقش منفی است از دزد و آدمکش و خیانتکار و جنایت پیشه و نقشهای مسخره ، نام ایرانی دارد و هرچه نقش مثبت و خوب و سنگین است نام عربی! صدا از کسی در نمی آید! ما که در درون کشور دچار وضعی هستیم که همه میدانید ، حتا آنها که در خارج کشور دست اندرکار رسانه ها هستند، واکنش بایسته نشان نمیدهند! در این سی و پنج سال چند تا فیلم ضدایرانی در خارج ساخته اند؟ در برابر ببینید جمهوری اسلامی دراین مدت چقدر تبلیغ ضدایرانی کرده و میکند؟ برای نمونه علی لاریجانی فرومایه، چند سال پیش در دانشگاه آریامهر شریف بی هیچ شرمی گفت ایرانیان پیش از اسلام وحشی و بیسواد بودند و… و به این افتخار هم میکردند! درست برخلاف گفته پیامبر اسلام ! چند تن اعتراض کردند؟ وقتی خود با هزینه خود این همه برضد خود تبلیغ میکنیم، سیاست رسمی حکومت، ضد ایرانی است، با وجودی که فقر و بیکاری در کشور بیداد میکند نفت خام میفروشند و پولش را به کیسه حاکمان و جریانهای سیاسی عرب ضد ایرانی سرازیر میکنند و …. ، انتظار دارید دیگران از شما به نیکی یاد کنند؟ در همین دوره احمدی نژاد ولایتمدار، برای بازنشستگان در سالنی برنامه گذاشته بودند . چند وزیر و نماینده مجلس اسلامی در اعتراض به پخش سرود ای ایران جلسه را ترک کردند! هزارها مثال دیگر هست.
سران جمهوری آخوندی هیچ فرصتی را برای تبلیغ ضد ایرانی و مبارزه با هرچه نام ونشان از ایران و ایرانی دارد از دست ندادند و نمیدهند. میخواهید دیگران جز این باشند؟ هشیار باشیم، نخست درون را بنگریم و اصلاح کنیم، در برابر زدشمن خارج کشور اگر واکنش نشان میدهیم ه هشیار و آگاه باشیم که برای ایران هیچ دشمنی بدتر و کینه توز تر از حاکمان و بسیاری از طرفداران جمهوری اسلامی نیست . اینها از اثرهای این حکومت است
بابک / 11 March 2014
هالیوود همواره در نوک پیکان سیاست خارجی آمریکا بعنوان یک بازوی رسانه ای ـ تبلیغاتی عمل نموده است و فیلمها و آثار بسیار زیادی را در هجو و نکوهش و تحقیر تمدنها , فرهنگها , ملتها و کشورها با استفاده از پیچیده ترین شیوه های فیلمسازی در ذهن مخاطب آمریکایی جا انداخته و از این گذر توانسته خود را به حافظه تاریخی برای نسلهای آمریکایی تبدیل نماید.
اینکه چرا اکنون نوبت به ایران و فرهنگ درخشان تاریخی آن رسیده است البته جای تامل بسیار دارد هر چند که اینگونه آثار عمومآ از اقبال زیادی در بین تماشاگران حرفه ای سینما و نیز مجامع هنری و منتقد برخوردار نیستند اما کماکان کارکرد رسانه ای خود در جهت برآوردن خواستهای سیاسی کاخ سفید را بنحو احسن به انجام رسانده که برای درک این رابطه کافیست بدانیم اهداء جایزه به فیلم ” آرگو ” توسط یک رییس جمهور سابق ایالات متحده انجام شده که همین در نهایت میتواند ما را به درک بهتر و روشنتری از نیات پشت پرده سازندگان و برنامه پردازان اینگونه آثار برساند !
babak / 11 March 2014